حسین پاینده

منوی اصلی
آرشیو موضوعی
آرشیو ماهانه
تازه‌ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها
امکانات
 RSS 

POWERED BY
BLOGFA.COM

Google


در اين سايت
در كل اينترنت

روان‌کاوی یکی از اثرگذارترین نظریه‌ها در حوزه‌ای میان‌رشته‌ای (بینابین علوم انسانی و علوم پزشکی) است که ردپای آن را در بسیاری از رشته‌ها به‌روشنی می‌توان می‌دید، از جمله در فلسفه، ادبیات، هنر، نقد ادبی، تعلیم و تربیت، علوم سیاسی، ارتباطات، جامعه‌شناسی، تاریخ و ... . در نگاه نخست، روان‌کاوی به‌طور خاص روشی برای راه بردن به سرچشمه‌ی ناپیدای رنج‌های روانی و پایان دادن به آلام روحی و دردهای روان‌تنی به نظر می‌رسد، اما از گستردگی و تنوع کم‌نظیر آثار فروید پیداست که افزون بر کاربردهای بالینی و درمانیِ روان‌کاوی،‌ این نظریه همچنین ابزاری است برای فهم ادبیات و هنر و کندوکاو و تبیین مسائل فرهنگی در جوامع بشری.

با توجه به انواع تحریف‌ها درباره‌ی آراء و اندیشه‌های این متفکر دوران‌ساز، برای فهم دیدگاه‌های فروید هیچ منبعی نمی‌تواند جایگزین آثار خودِ او باشد. کتاب نظریه‌ی روان‌کاوی مجموعه‌ی هفت اثر از زیگموند فروید در تبیین نظریه‌ی روان‌کاوی است که چاپ نهم آن در هفته‌ی جاری منتشر شد. انتخاب و ترجمه‌ی این آثار با این هدف صورت گرفته است که خواننده مستقیماً از زبان بنیان‌گذار این نظریه با مبانی آن آشنا شود. در این آثار، فروید شالوده‌های نظریِ روان‌کاوی، سِیر تاریخیِ شکل‌گیری آن و همچنین مفاهیم و اصطلاحات اساسی این نظریه را شرح می‌دهد. مترجم نیز با افزودن زیرنوشت‌های توضیحی کوشیده است تا درک اصطلاحات تخصصی را تا حد ممکن برای خواننده‌ی فارسی‌زبان تسهیل کند.

علاقه‌مندان می‌توانند این کتاب را از «کتابفروشی آنلاین انتشارات مروارید» تهیه کنند.


برچسب‌ها: نظریه‌ی روان‌کاوی, زیگموند فروید, روان‌کاوی, کتاب‌های دکتر پاینده
+ نوشته شده در تاریخ  دوشنبه ۲۸ مهر ۱۴۰۴   | 

این عکس در آخرین جلسه‌ی کارگاه «نقد ادبی روان‌کاوانه (۱)»، در یکی از گرم‌ترین روزهای امرداد ۱۴۰۴ به یادگار گرفته شد. هوای بسیار گرم تابستان مانع از آن نشد که این دوستان با بیشترین میل یادگیری به کارگاه بیایند. به‌راستی چه چیز انگیزه‌ی آن‌ها را تا به این حد قوی کرد؟ بسیاری از دانشجویان در دانشگاه‌های ما خوشحال می‌شوند که استاد حضور و غیاب نکند تا آن‌ها بتوانند با خاطری آسوده به کلاس نیایند. این‌جا اما، اشخاصی که غالباً تحصیلات‌شان به پایان رسیده است، اشخاصی که شاغل‌اند و مسئولیت‌های خانوادگی نیز دارند، با پرداخت شهریه و هزینه‌های جانبیِ رفت‌وآمد و در میانه‌ی گرم‌ترین تابستانِ سال‌های اخیر، هر هفته ساعت ۴ بعدازظهر (اوج گرما) داوطلبانه به این کارگاه آمدند، نه برای دریافت مدرک تحصیلی، بلکه برای آموختن نظریه‌ی روان‌کاوی و نحوه‌ی تحلیل متون ادبی و فیلم‌های سینمایی با رویکرد روان‌کاوانه. از آن هم مهم‌تر، آن‌ها آمدند تا حیات روانی خودشان را بهتر بشناسند و انگیزه‌های ناپیدای رفتار انسان‌های پیرامون‌شان را بهتر دریابند. کسانی که در این تصویر می‌بینید، جوینده‌ی دانش ‌هستند (دانش‌جو به معنای واقعی کلمه، نه به معنای متعارفِ این کلمه‌ی بسیار آشنا). همت و کوشش آن‌ها برای جوییدن دانش باید بسیاری موضوعات مهم درباره‌ی کارکرد سترونِ دانشگاه در کشور ما را معلوم کند. اهل معرفت، خود به‌فراست می‌دانند.


برچسب‌ها: کارگاه نقد ادبی روان‌کاوانه, نظریه‌ی روان‌کاوی, کارگاه‌های دکتر پاینده
+ نوشته شده در تاریخ  شنبه ۲۵ مرداد ۱۴۰۴   | 

آنچه در زیر می‌خوانید، بخشی از کتاب «نظریه‌ی روان‌کاوی» است که هفت رساله به قلم زیگموند فروید را شامل می‌شود. کتاب نظریه‌ی روان‌کاوی با ترجمه‌ی دکتر حسین پاینده اخیراً به چاپ هفتم رسید و علاقه‌مندان می‌توانند آن را از کتابفروشی اینترنتی انتشارات مروارید تهیه کنند.

نظریه‌ی روان‌کاوی [در تفسیر رؤیا، اعم از رؤیاهای شب‌هنگام و رؤیاهای روزهنگام] همان اهمیتی را اعاده کرده است که انسان‌ها از دوره‌ی باستان عموماً برای رؤیا قائل بودند، لیکن این نظریه رویکرد متفاوتی به مقوله‌ی رؤیا دارد. روان‌کاوی [برای فهم دلالت رؤیا] به هوش و ذکاوت مفسران اتکا نمی‌کند، بلکه عمدتاً کار را به خودِ رؤیابین وامی‌گذارد، به این ترتیب که از او می‌خواهد تداعی‌هایش درباره‌ی عناصر مجزای رؤیا را بگوید. با پی گرفتنِ بیشترِ این تداعی‌ها، از افکاری شناخت پیدا می‌کنیم که تماماً با رؤیای بیمار مطابقت دارند ولی تا زمانی خاص بخش‌هایی صاف و ساده و فهمیدنی از فعالیت ذهن به هنگام بیداری محسوب می‌شوند. بدین‌سان، رؤیای به یاد آمده به صورت «محتوای آشکار رؤیا» نمایان می‌شود، در تباین با «اندیشه‌های نهفته‌ی رؤیا» که ما با تعبیر رؤیا آن را کشف می‌کنیم. آن فرایندی را که مقوله‌ی اول را به مقوله‌ی دوم (یعنی «رؤیا») تبدیل می‌کند و در تحلیل روان‌کاوانه رمزگشایی می‌شود، می‌توان «کار ــ رؤیا» نامید.

همچنین اندیشه‌های نهفته‌ی رؤیا را، به سبب پیوندشان با رویدادهای زمان بیداری، اصطلاحاً «برجامانده‌های روز (پیشین)» می‌نامیم. بر اثر کار ــ رؤیا (که کاملاً نادرست است خصلتی «خلاقانه» برایش قائل باشیم)، اندیشه‌های نهفته‌ی رؤیا به‌نحو شگفت‌آوری در هم «ادغام»[1] می‌یابند، با «جابه‌جاییِ»[2] شورمندی‌های روان[3] «تحریف» می‌شوند و به‌گونه‌ای چیدمان پیدا می‌کنند که در قالب تصاویر بصری بازنمایی شوند. علاوه بر همه‌ی این‌ها، پیش از آن‌که رؤیای آشکار حاصل آید، اندیشه‌های نهفته‌ی رؤیا تحت «فرایند ثانوی» قرار می‌گیرند، با این هدف که این محصول جدید [یعنی رؤیا] کمابیش معنادار و منسجم باشد. اگر بخواهیم دقیق بگوییم، این فرایندِ آخر بخشی از کار ــ رؤیا محسوب نمی‌شود.

نیرویی که باعث شکل‌گیری رؤیا می‌شود از اندیشه‌های نهفته‌ی رؤیا یا برجامانده‌های روز سرچشمه نمی‌گیرد، بلکه تکانه‌ای[4] ناخودآگاه منشأ آن است که در طول روز واپس رانده شده[5] و برجامانده‌های روز توانسته‌اند با آن ارتباط برقرار کنند. این تکانه ترتیبی اتخاذ می‌کند که بتواند از مفاد اندیشه‌های نهفته، برای خودش «تحقق آرزو»[6] بسازد. بدین ترتیب، هر رؤیایی از یک سو تحقق یکی از آرزوهای ضمیر ناخودآگاه است و از سوی دیگر (تا آن‌جا که موفق می‌شود حالت خواب را حفظ کند و مانع از اختلال در آن شود) تحقق آرزوی طبیعیِ ما برای خوابیدن است، یعنی همان آرزویی که موجب شروع فرایند خواب شد. اگر جنبه‌ی ناخودآگاهانه‌ی شکل‌گیری رؤیا را نادیده بگیریم و آن را به اندیشه‌های نهفته‌اش محدود بدانیم، آن‌گاه رؤیا می‌تواند بازنمایی هر موضوع مرتبط با زمان بیداری باشد: تأملی، هشداری، نیّتی، تدارک برای انجام کاری در آینده‌ی بسیار نزدیک، یا ـــ باز هم ـــ ارضاءِ آرزویی کام‌نیافته. تشخیص‌ناپذیری [جزئیات]، عجیب بودن و مسخره جلوه کردن رؤیای آشکار تا حدودی بدین سبب است که اندیشه‌ها[ی نهفته] به شیوه‌ی دیگری از بیان ـــ یا به‌اصطلاح به شیوه‌ای منسوخ از بیان ـــ ترجمه می‌شوند. اما [نافهمیدنی به نظر آمدن رؤیا] تا حدودی هم ناشی از عملکرد کنشگر محدودکننده، انتقادکننده و ایرادگیری در ذهن است که هنگام خوابیدنِ ما کارکردش به‌طور کامل قطع نمی‌شود. منطقی و موجّه است که فرض کنیم «سانسور رؤیا» (یعنی همان عاملی که بیشترین نقش را در تحریف اندیشه‌های رؤیا و تبدیل‌شان به رؤیای آشکار دارد) تبلور همان نیروهای ذهنی‌ای است که تکانه‌ی برآمده از آرزوی ناخودآگاهانه را در طول روز مهار کردند یا به‌اصطلاح ‌«واپس راندند».


[1]. «ادغام» یکی از راهکارهایی است که ضمیر ناخودآگاه به منظور عبور از سانسورِ ضمیر آگاه و تبدیل مفاد نهفته‌ی خود به نمایشی آشکار در رؤیا، از طریق کار ــ رؤیا انجام می‌دهد. بر اثر ادغام، چند اندیشه یا تصویر ذهنیِ ناخودآگاه با یکدیگر درمی‌آمیزند و به صورت تصویری واحد در رؤیا بازنمایی می‌شوند. برای مثال، مأمور پلیسی که شخص را در رؤیا جریمه می‌کند، می‌تواند ادغام پدر اقتدارگرای شخصِ رؤیابین و همزمان رئیس سخت‌گیرِ او در محل کارش باشد. (م)

[2]. انتقال نگرشی عاطفی یا معنایی نمادین از یک کامینه یا یک مفهوم به کامینه یا مفهومی دیگر، در روان‌کاوی «جابه‌جایی» نامیده می‌شود. جابه‌جایی فرایندی ذهنی است که هم در واکنش‌های‌مان هنگام بیداری رخ می‌دهد و هم در رؤیاهای‌مان. (م)

[3]. «شورمندی‌های روان» اصطلاحی است که فروید از اوایل تدوین نظریه‌ی روان‌کاوی غالباً به صورت معادلی برای انرژی روان به کار می‌بُرد.

[4]. «تکانه» نامی است که در نظریه‌ی روان‌کاوی به هر گونه میل قوی و ناگهانی اطلاق می‌شود، به‌ویژه امیال نشئت‌گرفته از «نهاد» (بخش کاملاً ناخودآگاه ذهن که از «اصل لذت» پیروی می‌کند، سرشتی قانون‌شکن، ضداجتماعی و ضداخلاقی دارد و غرایز لذت‌طلبانه‌ی انسان را سیراب می‌کند). (م)

[5]. «واپس‌رانی» یکی از سازوکارهای دفاعی است که راه ورود تکانه‌ها و امیال ناپسند یا خاطرات ناراحت‌کننده به ضمیر آگاه را سد می‌کند تا این مفاد ذهنی در ضمیر ناخودآگاه قرار بگیرند. (م)

[6]. فروید ارضاءِ امیال «نهاد» (بخش لذت‌طلب روان) را که در لفافه (مثلاً در رؤیاهای شبانه) صورت می‌گیرد، اصطلاحاً «تحقق آرزو» می‌نامد. تحقق آرزو در رؤیا همیشه به صورتی نمادین انجام می‌شود. (م)


برچسب‌ها: نظریه‌ی روان‌کاوی, تفسیر خواب, تعبیر رؤیا در روان‌کاوی, زیگموند فروید
+ نوشته شده در تاریخ  دوشنبه ۷ اسفند ۱۴۰۲   | 

هدف از برگزاری این کارگاه، معرفی نظریه‌ی روان‌کاوی، به‌ویژه در حوزه‌‌ی مطالعات ادبی و هنری، و ترسیم چشم‌انداز روشنی از مفاهیم بنیادی و روش‌شناسیِ خاص این رهیافت در نقد ادبی است. روان‌کاوی امروزه یکی از پُرطرفدارترین و مهم‌ترین رهیافت‌های نقد ادبی محسوب می‌شود و شرح و تبیین روش‌شناسیِ آن یک فصل مستقل از همه‌‌ی کتاب‌های جدید در حوزه‌‌ی نظریه و نقد ادبی را به خود اختصاص داده است. این شیوه از نقد ماهیتی میان‌رشته‌ای دارد و به‌ویژه از زمانی در ادبیات کاربرد پیدا کرد که متون اصلی نظریه‌ی‌ روان‌کاوی در چند دهه‌ی‌ نخستِ قرن بیستم به‌طور گسترده منتشر شدند. از آن زمان تاکنون، این نظریه در بسیاری از حوزه‌های علوم انسانی، به‌ویژه مطالعات هنری و ادبی، تأثیر گذاشته است. کارگاه «نقد ادبی روان‌کاوانه» به گونه‌ای طراحی شده است که شرکت‌کنندگان پس از اتمام این دوره‌‌ی آموزشی به‌درستی بدانند نظریه‌‌ی روان‌کاوی چیست، مفروضات اساسیِ آن کدام‌اند، چه مقاصدی را دنبال می‌کند، روش‌شناسیِ آن چیست و چگونه در نقد متون ادبی و آثار هنری به کار می‌رود. به این منظور، علاوه بر توضیح مبانی تئوریک روان‌کاوی و شرح اصطلاحات و روش‌شناسیِ آن، یک فیلم سینمایی ایرانی و برخی متون ادبی (شعر و داستان کوتاه) از منظر این نظریه نقد خواهند شد. این کارگاه به نظریه‌ی روان‌کاوی کلاسیک (فرویدی) اختصاص دارد و به سبب کثرت مطالب آن، مکاتب پسافرویدی (از جمله نظریه‌ی یونگ و نظریه‌ی لاکان) می‌بایست در قالب کارگاه‌های جداگانه به علاقه‌مندان معرفی شود.

این کارگاه بر اساس کتاب نظریه و نقد ادبی: درسنامه‌ای میان‌رشته‌ای برگزار خواهد شد (ویراست دوم، پاییز ۱۴۰۲، انتشارات مروارید). اعضای کارگاه هر هفته بخشی از مطالب کتاب را پیشاپیش می‌خوانند تا در بحث‌های کارگاه بتوانیم مطالب بیشتری را مطرح کنیم. از اعضای کارگاه درخواست می‌شود برای جلسه‌ی اول، صفحات ۶۵ الی ۷۴ را بخوانند.

زمان برگزاری کارگاه: چهارشنبه‌ها، ۱۸ تا ۱۹:۳۰

مکان برگزاری کارگاه: مؤسسه‌ی بهاران واقع در تهران، خیابان ولی‌عصر، بالاتر از خیابان زرتشت، کوچه‌ی نوربخش، پلاک ۲۱

ثبت‌نام: تلفن ۸۸۸۹۲۲۲۸-۰۲۱
واتس‌اپ: ۰۹۳۷۰۵۱۷۱۰۰


برچسب‌ها: کارگاه نقد ادبی, روان‌کاوی, نظریه‌ی روان‌کاوی, کارگاه‌های دکتر پاینده
+ نوشته شده در تاریخ  دوشنبه ۴ دی ۱۴۰۲   | 

سه کتاب زیر از دکتر پاینده در هفته‌ی اخیر تجدید چاپ شدند:

۱. اصول و مبانی تحلیل متون ادبی (چاپ چهارم)

۲. تحلیل گفتمان کاربردی (چاپ سوم)

۳. نظریه‌ی روان‌کاوی (چاپ پنجم)

https://s5.picofile.com/file/8370844834/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84_%DA%AF%D9%81%D8%AA%D9%85%D8%A7%D9%86_%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%AF%DB%8C.jpghttps://s23.picofile.com/file/8447572726/%D8%A7%D8%B5%D9%88%D9%84_%D9%88_%D9%85%D8%A8%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%AA%D8%AD%D9%84%DB%8C%D9%84_%D9%85%D8%AA%D9%88%D9%86_%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%8C_%DA%86%D8%A7%D9%BE_%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85.jpg

 

https://s23.picofile.com/file/8447572742/%D9%86%D8%B8%D8%B1%DB%8C%D9%87%E2%80%8C%DB%8C_%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%DB%8C_%D9%80%D9%80_%DA%86%D8%A7%D9%BE_%D9%BE%D9%86%D8%AC%D9%85.jpg

 


برچسب‌ها: تحلیل متون ادبی, تحلیل گفتمان کاربردی, نظریه‌ی روان‌کاوی, کتاب‌های دکتر پاینده
+ نوشته شده در تاریخ  چهارشنبه ۶ بهمن ۱۴۰۰   | 

آنچه در زیر می‌خوانید، بخش دوم (آخر) از مصاحبه‌ی دکتر حسین پاینده با «اندیشه‌ی پویا» است که در شماره‌ی اخیر این نشریه (بهمن ۹۹) منتشر شد.


۸. شما از تحریف آراء و اندیشه‌های فروید به عنوان یکی از انگیزه‌های خود در ترجمه‌ی اصل آثار او یاد کرده‌اید. مهم‌ترینِ این تحریف‌ها چه بوده است؟

پاینده: به نظرم پاسخ مفصل و دقیق به این پرسش را می‌توانید بهتر از گفتار من در مصاحبه‌ها و نوشتارهای یکی از پرکارترین معرفی‌کنندگان روان‌کاوی در دوره‌ی متأخر در کشور ما، یعنی آقای دکتر محمد صنعتی، بیابید. با ایشان همرأی هستم که بخش بزرگی از سوءتفاهم‌ها و بدفهمی‌ها از این نظریه در کشور ما، ریشه در معرفی‌های نادقیق و سطحی‌ای دارد که متأسفانه توسط برخی از اشخاص صاحب‌نام و بی‌تردید از جهاتی دیگر قابل احترام صورت گرفته است. این افراد، از اواخر دهه‌ی چهل خورشیدی و به‌ویژه در ابتدای دهه‌ی پنجاه در سخنرانی‌های‌شان تصویری ناقص و حتی مخدوش از روان‌کاوی ارائه دادند که مطابق با آن گویا این نظریه فقط درباره‌ی امیال جنسانی است. بدتر این‌که آن اشخاص چنین القا کردند که روان‌کاوی هر گونه میدان دادنِ بی‌محابا به امیال یادشده را مجاز می‌داند. این نوع معرفی نادرست با تمرکز بر مفاهیمی مانند «عقده‌ی اُدیپ»، البته باز هم با بدفهمی همین مفهوم، موجب آن شده است که حتی در کتاب‌های رسمی در نهادهای آموزشی از فروید به‌عنوان مروج بی‌بندوباری اخلاقی نام برده شود. هیچ ادعای دیگری درباره‌ی روان‌کاوی و بنیانگذارش نمی‌تواند تا به این حد تحریف‌شده و عاری از حقیقت باشد. خودِ فروید در یکی از متونی که ترجمه‌اش را در کتاب «نظریه‌ی روان‌کاوی» می‌توانید بخوانید، در این زمینه چنین می‌گوید: «روان‌کاوی هرگز کلمه‌ای در دفاع از باز کردن غُل و زنجیرِ غرایز که می‌تواند به جامعه صدمه بزند ابراز نکرده است. برعکس، این نظریه به ما هشدار و اندرز داده است که برخوردمان با این موضوع را تصحیح کنیم.» مایلم تأکید کنم که من از نیّات این اشخاص سخن نمی‌گویم، بلکه از آن تصویری از فروید و روان‌کاوی صحبت می‌کنم که بر اساس سخنرانی‌ها و نوشته‌های آنان در اذهان عمومی ما شکل گرفته است. به هر حال، همین تصویر مخدوش باعث شده است که حتی امروز هم روان‌کاوی به‌منزله‌ی یک رشته‌ی دانشگاهی در هیچ‌یک از دانشگاه‌های ما تدریس نشود و آن کسانی هم که به سبب میان‌رشته‌ای بودن حوزه‌ی فعالیت‌شان، مثلاً در نقد ادبی، به روان‌کاوی می‌پردازند با انواع مشکلات و محدودیت‌ها و بلکه توبیخ‌ها و توهین‌ها مواجه شوند.

۹. یکی از مشکلات مهم ترجمه‌ی رساله‌ها و جستارهایی که شما در دو جلد مجموعه آثار فروید ترجمه کرده‌اید مسئله‌ی ترجمه‌ی دستگاه واژگانی خاص متفکری چون فروید است. شما در انتهای هر دو جلد واژه‌نامه‌ی مفصلی هم ارائه کرده‌اید. در این راه چقدر از تجربه‌ی مترجمان پیشین بهره بردید و چقدر ناچار به نوآوری در واژه‌سازی‌هایی شدید و اساساً مهم‌ترین چالش ترجمه‌ی این رساله‌ها و جستارها برای شما چه بود؟

پاینده: بله، یکی از دشواری‌های ترجمه از اندیشمندانِ صاحب‌نظر همین است که آنان برای بیان آراء و اندیشه‌های‌شان از مصطلحات جدیدی استفاده می‌کنند که خود ابداع کرده‌اند. دلیل آن‌ها برای این کار موجّه به نظر می‌رسد: اگر می‌توانستند برای بیان افکارشان از اصطلاحات موجود استفاده کنند که دیگر نیازی به نظریه‌پردازی‌های جدید نداشتند. خودِ همین موضوع که آن‌ها نظریه‌های جدیدی پرداخته‌اند به این معناست که مفاهیم و لذا تعابیر قبلی تکافو نمی‌کرده است. هر مترجمی هم که بخواهد از چنین اشخاصی ترجمه کند، باید آماده‌ی برخوردن به دشواری‌هایی باشد که از کاربرد همین اصطلاحات جدید ناشی می‌شوند. گاه فرایند ترجمه چند روز متوقف می‌ماند تا شما ببینید در ترجمه‌های قبلی برای فلان اصطلاح چه معادلی به کار رفته بوده است. تازه در آن صورت هم بعید نیست به این نتیجه برسید که معادل قبلی اصلاً رسا یا درست نبوده و لازم است که خودتان دست به معادل‌سازی بزنید. گرایش من عموماً به این است که خودم معادل جدیدی نسازم، زیرا این کار به آشفتگی موجود در زمینه‌ی معادل‌های به‌کاررفته برای اصطلاحات تخصصی دامن می‌زند. خواننده کتابی را در موضوعی می‌خواند و با اصطلاحاتی آشنا می‌شود، اما بعد وقتی کتاب دیگری در همان موضوع می‌خواند سر در نمی‌آورد که چرا معادل‌ها این‌جا فرق دارند. در واقع، خواننده ناگزیر می‌شود برای فهم کتاب دوم دائماً بررسی کند که این معادل‌های جدید به جای کدام معادل‌ها در کتاب قبلی به کار رفته‌اند. به این دلیل، خودم ترجیح می‌دهم وقتی قبلاً معادل رسایی به کار رفته، یا معادلی به‌مرور زمان کاملاً رواج پیدا کرده است، همان را به کار ببرم. اما در جریان ترجمه‌ی این دو کتاب مکرراً به معادل‌هایی برخوردم که یا بسیار قدیمی و یا به‌کلی نادرست بودند. برای مثال، در ازای اصطلاح sublimation قبلاً معادل «تصعید» به کار می‌رفت که الان برای‌مان رنگ‌وبویی بیش از حد عربی دارد و به نظر می‌رسد ذائقه‌ی واژگانیِ خوانندگان معاصر بیشتر به «والایش» نزدیک شده است. در جریان ترجمه‌ی این آثار همچنین به اصطلاحات متعددی برخوردم که قبلاً در هیچ اثر ترجمه‌شده‌ای از فروید به کار نرفته بودند و لذا معادلی هم در زبان فارسی برای آن‌ها پیشنهاد نشده و به کار نرفته بود. در مواجهه با این اصطلاحات ناگزیر در درجه‌ی اول به سایر آثار فروید مراجعه کردم تا ببینم خودِ او چه تعریفی از معنای آن‌ها به دست می‌دهد. سپس ضمن مشورت با برخی دوستان روان‌کاو از قبیل دکتر حسین مجتهدی و دیگران، کوشیدم معادلی برای آن اصطلاحات ابداع کنم. این بخش از کار بسیار وقت‌گیر بود، چون پیش رفتن ترجمه منوط به تصمیم‌گیری درباره‌ی همین قبیل اصطلاحات بود که در متون بعدی مرتباً تکرار می‌شدند. «برجامانده‌های یادافزا»، «روان‌رنجوری گذشته‌مبنا»، «تأثرپذیری عاطفی»، «تکانه‌ی برآمده از آرزو»، «جنسانی‌نگری»، «کامینه‌گزینی» و ... برخی از معادل‌هایی هستند که ناگزیر خودم ابداع کردم. برای انتخاب یا درست کردن رساترین معادل‌ها همچنین تقریباً به همه‌ی فرهنگ‌های تخصصی روان‌شناسی مراجعه کردم، از جمله واژه‌های مصوب فرهنگستان. شاید برخی از معادل‌هایی که به ذهنم رسید و به کار بردم قبلاً در ترجمه‌ای دیگر به کار رفته باشند که من ندانم. اما به هر حال تلاش کردم از این اصل پیروی کنم که اگر قبلاً معادل درست و قابل‌فهمی به کار رفته، همان را استفاده کنم و اگر هم چاره‌ی دیگری نیست، دست به معادل‌سازی بزنم. واژه‌نامه‌های انگلیسی به فارسی و فارسی به انگلیسی را در پایان هر دو کتاب به دست داده‌ام تا مترجمان بعدی اگر آن معادل‌ها را مناسب دیدند در ترجمه‌های‌شان به کار ببرند و بدین ترتیب آرام‌آرام به نوعی اجماع عملی درباره‌ی معادل اصطلاحات روان‌کاوانه نزدیک شویم.

۱۰. دو مجلدی که شما از آثار روانکاوانه و نقادانه فروید منتشر کردید شامل گزیده‌هایی (مستقل) از مهم‌ترین آثار فروید است. آیا گام بعدی برای شما ترجمه‌ی کامل آثار کلاسیک فروید مثل «پژوهش‌هایی درباره هیستری»، «تعبیر رویا»، «آسیب‌شناسی روانی زندگی روزمره» و «سخنرانی‌های مقدماتی درباره‌ی روان‌کاوی» خواهد بود یا این پروژه‌ی ترجمه را در همین‌جا خاتمه‌یافته می‌بینید؟

پاینده: آثاری که شما نام بردید همگی قبلاً به فارسی ترجمه شده‌اند و از اکثرشان نیز بیش از یک ترجمه در دست داریم، ضمن این‌که باید در نظر بگیرید ترجمه‌ی چنین آثاری فرایندی طولانی و مستلزم فراغت فکری‌ای است که در فرهنگ ما کمتر پیش می‌آید. همچنین باید دید که آیا این آثار مشخص نیاز به ترجمه‌ی مجدد دارند یا خیر. شخصاً به مترجمان آثاری که شما نام بردید ادای احترام می‌کنم و یقین دارم برای برگرداندن این متون به زبان فارسی زحمت وافر کشیده‌اند.

۱۱. اشاره کردید که ترجمه‌ی این آثار را سال‌ها پیش آغاز کردید. به غیر از دشواری‌هایی که ترجمه کردن از متفکران بزرگی همچون فروید دارد، آیا هیچ مشکل دیگری در این سال‌ها شما را از ادامه‌ی کار مأیوس نمی‌کرد؟ چون ارزش ترجمه را به‌خصوص در نظام دانشگاهی ما به‌درستی نمی‌دانند و بیشتر برای تألیف ارزش قائل می‌شوند.

پاینده: همان‌گونه که در پاسخ به پرسش اول‌تان توضیح دادم، ایده‌ی ترجمه‌ی دو مجلدی که اکنون در پاییز سال ۱۳۹۹ منتشر شده‌اند، در واقع پاییز سال ۱۳۷۳ و با فصلنامه‌ی «ارغنون» در ذهنم شکل گرفت که بخشی از شماره‌ی سومش درباره‌ی مبانی نظری مدرنیسم به روان‌کاوی اختصاص داشت. مقدمه‌ای که در آن شماره راجع به فروید نوشتم، همراه با دو اثری که از او ترجمه کردم، مرا به برداشتن باری ترغیب کرد که اکنون پس از ۲۶ سال زمین گذاشته شده است. مقصودم این نیست که ۲۶ سالِ تمام مشغول ترجمه‌ی دو جلد کتاب بوده‌ام، بلکه این فکر و تلاش که آن زمان شروع شد، سال‌ها من را رها نکرد و در این مدت به تناوب و به رغم وقفه‌هایی که همگی ناخواسته بودند، کار را ادامه دادم تا به سرانجام رسید. فصلی از رساله‌ی «خود و نهاد» را ترجمه می‌کردم و فصل بعدی‌اش به سبب همین وقفه‌ها گاه تا چند ماه روی زمین می‌ماند. شروع به ترجمه‌ی مقاله‌ی «شخصیت‌های روان‌آزار روی صحنه» می‌کردم و درست میانه‌ی راه مجبور می‌شدم ترجمه‌اش را چند ماه رها کنم. اختلال‌ها در این کار عمدتاً ناشی از فرهنگ عقب‌افتاده‌ای بود که قربانی‌اش هستیم. تمایل ندارم نمونه‌ها یا جزئیات رویدادهایی را بازگو کنم که در این سال‌ها هر کدام مدتی در روند انجام شدن این کار وقفه ایجاد کردند. همین‌قدر بگویم که در فرهنگ پُرتنش و ویرانگری زندگی می‌کنیم که آسایش فکری (مهم‌ترین پیش‌شرط انجام کارهای پژوهشی) را به‌سهولت سلب می‌کند. تازه هر بار هم که پس از این وقفه‌ها به کارتان بازگردید، باید وقت زیادی را صَرفِ بازیابی آمادگی‌ای بکنید که با رها کردن کار در مقطعی از دست دادید. البته پنج سال از این وقفه‌ها به دلیل ادامه‌ی تحصیل بود، اما در آن مدت دو رویدادِ مرتبط خیلی به انجام شدن این ترجمه‌ها کمک کرد، اولی مهمان شدن در کلاس «فروید و ادبیات» یکی از استادان دانشگاه ساسکس به نام رِیچِل بولبی که تخصصش تدریس نقد روان‌کاوانه به دانشجویان نظریه و نقد ادبی بود، و دیگری الزامی که استاد راهنمای رساله‌ام کرد به شرکت در یک ترم دوره‌ی آموزشی نظریه‌ی روان‌کاوی در دانشگاه کوئین مری ویژه‌ی دانشجویان دکتری. در تمام آن پنج سال، در این کلاس‌ها و هر بار که در کتابخانه‌ی دانشگاه به‌سهولت به مجموعه‌ی کامل آثار فروید دسترسی پیدا می‌کردم، همان آثاری که در ایران به‌دشواری می‌توانستم برخی‌شان را بیابم، رساله‌ها و نوشته‌های فروید را می‌خواندم و به این فکر می‌کردم که کدام باید ترجمه شوند. اگر بازدارنده‌های فرهنگی نبودند، ای‌بسا این ترجمه‌ها دو یا سه سال پس از بازگشتم به ایران تمام می‌شد و در اختیار علاقه‌مندان این حوزه قرار می‌گرفت. دریغا که ما در فرهنگ‌مان ظرفیت بالفعل شگفت‌آوری برای جنجال‌سازی و تباهی داریم و افسوس که این ظرفیت بالفعل نه‌فقط در افراد عامی بلکه در میان مدعیان فرهیختگی هم به چشم می‌خورد. کسی که از بیرون به انتشار این دو جلد کتاب نگاه می‌کند، از این رنج‌ها بی‌خبر است. اعتراضی به نادانستگی کسی ندارم، ولی دست‌کم محقم بپرسم: به‌راستی اگر کسی به جای پیگیری بیست‌وشش‌ساله برای ترجمه‌ی دو جلد کتاب از آثار فروید، همین سال‌های متمادی را صَرفِ گرفتن پایان‌نامه‌های بیست‌وچند میلیون تومانیِ دکتری در دانشگاه می‌کرد، اکنون چه تفاوتی را در زندگی‌اش احساس می‌کرد؟ اصلاً آیا اکنون در ایران زندگی می‌کرد یا با منافع حاصل از تجارت در دانشگاه حالا در کمال رفاه در اروپا و کانادا و استرالیا و کشورهای از این قبیل به‌راحتی روزگار می‌گذراند؟ امیدوارم آن کسانی که از همین دو کتاب استفاده می‌کنند، مشاهده‌گرانِ منفعلِ ویرانگری در جهان پیرامون خود نباشند بلکه کنشگرانه برای تغییر جهان بکوشند.


برچسب‌ها: فروید, نظریه‌ی روان‌کاوی, ترجمه‌ی متون روان‌کاوی, کتاب «نظریه‌ی روان‌کاوی»
+ نوشته شده در تاریخ  سه شنبه ۵ اسفند ۱۳۹۹   | 

آنچه در زیر می‌خوانید، بخش نخست از مصاحبه‌ی دکتر حسین پاینده با «اندیشه‌ی پویا» است که در شماره‌ی اخیر این نشریه (بهمن ۹۹) منتشر شد.


اندیشه‌ی پویا: ولادیمیر نابوکوف در جایی گفته فروید و مارکس دو اهریمن بزرگ قرن بیستم بودند. این گفته همان‌قدر که در نقد فروید است، در ستایش از او نیز هست زیرا فروید اساساً شخصیتی بود که دافعه و جاذبه‌اش همواره برای دوستداران و منتقدانش حداکثری بود و این سرشت مردان بزرگ تاریخ است. فروید با جلب نظرها به ضمیر ناآگاه، بسط نظریه‌ی روان‌کاوی و به‌کارگیری گنجینه‌ی ادبیات کلاسیک جهان در این مسیر، انقلابی در نگرش به ادبیات و درمان بیماری‌های روحی و روانی در سپیده‌دم قرن بیستم پدید آورد.

توجه به آثار و آراء فروید در ایران خیلی زود در دهه‌ی دوم سده‌ی حاضر شمسی با انتشار مجله‌ی دنیا به سردبیری تقی ارانی و به اهتمام ویژه‌ی بزرگ علوی آغاز شد و حدود یک دهه بعد نخستین ترجمه‌های کامل از برخی آثار فروید در ایران منتشر شد. اما زیگموند فروید مانند بسیاری دیگر از بزرگان اندیشه و ادبیات از حیث مترجمانی که به سراغ ترجمه‌ی آثارش رفتند، چندان خوش‌اقبال نبوده است. بسیاری از آثار او با ترجمه‌های ضعیف و متوسط در این سال‌ها منتشر شده و گاه از برخی آثار او چندین ترجمه‌ی ضعیف در بازار نشر موجود است. در چنین شرایطی اهتمام حسین پاینده در انتشار دو جلد گزیده از مجموعه آثار فروید، از تلاش‌های مهم در مسیر ترجمه‌ی جدی آثار فروید است. این دو مجلد حاصل بیش از دو دهه مؤانست پاینده با آثار فروید است و گزیده‌ای (شامل آثار مستقل) از رساله‌ها و مقالات فروید درباره‌ی نظریه‌ی روان‌کاوی و نقد ادبی را شامل می‌شود. در ادامه، با او درباره‌ی چالش‌های این ترجمه و مسیری که در این دو دهه در راه تبیین آثار فروید برای مخاطب ایرانی پیموده به گفت‌وگو نشسته‌ایم.

۱. آقای دکتر پاینده، شما در مجموعه آثارتان در کنار توجه عامی که به رویکردهای نقد ادبی به‌طور کلی داشته‌اید توجهی ویژه به نقد روانکاوانه هم داشته‌اید و هم آثار فراوانی در این خصوص ترجمه کرده‌اید و هم مقالات زیادی در این موضوع نوشته‌اید. دلیل علاقه‌ی خاص شما به حیطه‌ی نقد روان‌کاوانه و نظریه‌ی روان‌کاوی و به‌ویژه آثار فروید که به‌تازگی مجموعه‌ای از مقالات و رساله‌هاش را در دو مجلد ترجمه و منتشر کردید چه بوده است؟

پاینده: در کشور ما، ترجمه از دیرباز حاصل تشخیص و تلاش فردی این یا آن مترجم منفرد بوده، نه تلاشی سازمان‌یافته و متمرکز یا جمعی. به همین سبب، بخش بزرگی از انتخاب‌های مترجمان، متأثر از، یا منعکس‌کننده‌ی، پسندهای شخصی‌شان بوده است. من سعی کردم از این روالِ آشنا دور شوم و آثار را بر اساس سنجش از نیازهای فرهنگی و علمی انجام دهم. روان‌کاوی جزو نظریه‌های بسیار مناقشه‌برانگیز بوده است، هم در کشور ما تاکنون و هم حتی در کشورهای اروپایی در آغاز مطرح شدن این نظریه. انبوهی از برداشت‌های نادقیق و حتی نادرست، تصویر بسیار تحریف‌شده‌ای از این نظریه در کشور ما ایجاد کرده‌اند، چندان که تا همین چند سال پیش (و ای‌بسا هنوز هم) نام بردن از فروید یا صحبت درباره‌ی روان‌کاوی، نشانه‌ای از انحراف فکری و حتی اخلاقی محسوب می‌شد. از زمان تأسیس و انتشار فصلنامه‌ی «ارغنون»‌ در اوایل دهه‌ی ۱۳۷۰، تلاش کردم به سهم خودم در رفع این بدفهمی‌ها و تحریف‌ها بکوشم. این کار، تشخیص یک ضرورت بود، نه پرداختن به علائق شخصی. از آن‌جا که در تقسیم کار شورای «ارغنون» بخش مربوط به فروید در شماره‌ی سوم (ویژه‌ی «مبانی نظری مدرنیسم»، پاییز ۱۳۷۳) به من واگذار شده بود، لازم دیدیم ابتدا بررسی کنم چه آثاری از فروید قبلاً به فارسی ترجمه شده‌اند. این بررسی نشان داد که متأسفانه اغلب آثار مهمِ این متفکرِ تأثیرگذار هنوز ترجمه نشده‌اند و آن معدود آثاری هم که ترجمه شده بودند، دیگر قدیمی هستند. نکته‌ی مهم‌تر این بود که برخی از آن ترجمه‌ها دقت یا صحّت کافی را نداشتند. بسیاری از معادل‌هایی که مترجمان برای اصطلاحات روان‌کاوانه به کار برده بودند، نادقیق و در مواردی حتی نادرست بود. برخی مترجمان حتی قسمت‌هایی از همان متون را ترجمه نکرده بودند، شاید به این دلیل که طرح همه‌ی مباحث فروید، به‌خصوص در زمینه‌ی حیات جنسانی، می‌توانست شبهه‌آفرین و برای آنان مسئله‌ساز باشد. لذا از همان زمان تصمیم گرفتم گزیده‌ای از اساسی‌ترین متن‌های روان‌کاوی به قلم بنیانگذار این نظریه را ترجمه کنم. این کار به حوزه‌ی اصلی کار خودم، یعنی نقد ادبی، هم بی‌ربط نبود. در جهان غرب، فروید را همچنین به‌عنوان ادیب و نویسنده‌ای صاحب‌سبک می‌شناسند که مورد‌پژوهی‌های روان‌کاوانه‌اش و شرحی که درباره‌ی فرایند درمان بیمارانش می‌دهد، به رمان‌هایی بسیار جذاب و خواندنی شباهت دارند. می‌دانید که جایزه‌ی ادبی گوته هم در سال ۱۹۳۰ به او اعطا شد، در حالی که دریافت‌کنندگان این جایزه به‌طور معمول شاعران و داستان‌نویسان هستند. پس تصمیم من به ترجمه‌ی این آثار، هم می‌توانست به کار تخصصی خودم ربط پیدا کند و هم پاسخی باشد به یک ضرورت فرهنگی برای بازشناسی نظریه‌ای که انبوهی از تحریف‌ها درباره‌ی آن صورت گرفته است.

۲. چهره‌ی فروید همواره در جهان علم و ادبیات و پزشکی دو رویه داشته است. برخی فروید را دانشمندی برجسته دانسته‌اند که پرده از گوشه‌هایی نامکشوف از روان آدمی برداشته و برخی دیگر او را هنرمندی خوش‌ذوق و عارفی فیلسوف‌مأب دانسته‌اند که به ما جرئت داد با تابوهای ذهنی‌مان روبه‌رو شویم اما نظریه‌هایی را به عنوان تئوری‌های علمی ارائه کرد که از محک جدی سربلند بیرون نمی‌آیند. واقعیتِ فروید در نظر شما حتماً به گزاره اول نزدیک‌تر است، اما فکر می‌کنید چه چیز سبب شده تا آن قضاوت ثانویه هم در مورد فروید طرفدارانی داشته باشد؟

پاینده: هر اندیشه‌ی نوپدیدی در بدو امر با موجی از مخالفت‌های محافظه‌کارانه مواجه می‌شود. از این حیث، روان‌کاوی استثنا نیست. زمانی که فروید دیدگاه‌های خود را درباره‌ی وجود ساحتی ناپیدا در انسان و ریشه داشتن برخی از دردهای جسمانی در حیات روانی مطرح کرد، سخن او به مذاق همکارانش در جامعه‌ی پزشکی خوش نیامد چون آن‌ها با رویکردی کاملاً بدن‌شناختی (فیزیولوژیک) اساساً نمی‌توانستند قبول کنند که برخی از دردهای جسمانی ماهیتی روان‌تنی دارند و بدون دارو یا بدون روال مرسوم در پزشکی می‌توان آن‌ها را درمان کرد. به این هم توجه داشته باشید که فلسفه‌ی پیشامدرن با مخالفت جامعه‌ی پزشکی با روان‌کاوی همسو می‌شد، هرچند نادانسته یا ناخواسته. سوژه‌ی دکارتی، «منِ» یکپارچه‌ای است که هستی خویش را صرفاً برخاسته از کنش اندیشیدن می‌داند. در برنهاد مشهور و بسیار نقل‌قول‌شده‌ی دکارت («من می‌اندیشم، پس من هستم.»)، ضمیر اول‌شخص «من» دو بار تکرار می‌شود، که این خود حکایت از اهمیتی دارد که او در فلسفه‌اش برای سوژه‌ی یکتا قائل بود. دکارت در واقع دیدگاهی را بیان می‌کرد که از فلسفه‌ی رنسانس سرچشمه گرفته بود، یعنی فلسفه‌ای قائل به کنشگری آگاهانه‌ی انسان برای مهار طبیعت و ساختن بهشتی این‌جهانی و زمینی. پس فروید با دوپاره دانستن انسان (پاره‌ای آگاه و پاره‌ای ناخودآگاه)، هم در میراث اندیشگانیِ غالب در زمانه‌ی خود تردید روا کرد و هم درستیِ باورها و روال جاری در پزشکیِ زمانه‌ی خود را به پرسش گرفت. می‌بینید که گفتمان روان‌کاوی از همان ابتدا ماهیتی ناهمسوگرا با گفتمان‌های غالب داشت.

فلاسفه و پزشکان البته همیشه جزو فرهیختگان محسوب شده‌اند، اما جالب است که در مخالفت با روان‌کاوی، کلیسا و روحانیت مسیحی همپیمان فلاسفه و پزشکان شدند. آن‌ها هم به دلایل خودشان تهدیدی از سوی نظریه‌ی روان‌کاوی حس کردند و لذا فروید را آماج انواع‌واقسامِ تهمت‌های اخلاقی کردند. فروید در یکی از نوشته‌هایش که در کتابم ترجمه کرده‌ام، متذکر می‌شود که او فقط بُعد ناپیدای انسان را شناساند و بیمارهای روانی را به دقت توصیف کرد، اما برخوردی که با او شد چنان بود که گویی وی خودش باعث و بانی آن بیماری‌ها بوده است! حتی در کشورهای به‌اصطلاح پیشرفته، رسوبات آن قضاوت‌های بی‌اساس درباره‌ی فروید هنوز هم این‌جا و آن‌جا ممکن است به چشم بخورد، ولی این فقط نشان می‌دهد که پی بردن به ذات انسان چقدر برای‌مان گرانبار و تحمل‌ناشدنی است و در برابرش مقاومت می‌کنیم. البته در همان کشورها، روان‌کاوی در بسیاری از حوزه‌های اندیشه و علوم به گفتمانی پذیرفته‌شده تبدیل شده است و در مجموع باید گفت مدت‌هاست که جایگاه تثبیت‌شده‌ای دارد، نه فقط در حوزه‌ی درمان، بلکه همچنین در رشته‌هایی مانند تعلیم‌وتربیت، ادبیات، انسان‌شناسی، فلسفه، تاریخ، نقد ادبی، مدیریت، علوم سیاسی و امثال آن. در پایان قرن بیستم، بسیاری از نشریات معروف مانند روزنامه‌ی «تایمز» درباره‌ی ده کتاب اثرگذار و دوران‌ساز که اندیشه‌ی قرن بیستم را عمیقاً تحت تأثیر گذاشت، از اصحاب اندیشه پرسش کردند و جالب است که شاهکار فروید، یعنی کتاب «تعبیر رؤیا»، در صدر این فهرست قرار گرفت.

۳. به نظر می رسد که روند توجه و ترجمه‌ی آثار فروید در ایران با انتشار مجله‌ی «دنیا» توسط تقی ارانی و به‌ویژه به اهتمام بزرگ علوی آغاز شده است، اما نخستین ترجمه‌های مهم از آثار فروید ظاهراً در اواخر دهه‌ی ۱۳۲۰ با ترجمه‌هایی که م.ف. فرزانه («خواب و تعبیر آن» / ۱۳۲۹) و رضا سیدحسینی («سه امتحان درباره‌ی نظریه‌ی میل جنسی» / ۱۳۲۷) انجام دادند آغاز شده است. شما به عنوان کسی که سال‌ها با ترجمه و تحلیل آثار فروید سر و کار داشته‌اید، سِیر و کیفیت این ترجمه‌های پیشین را چطور ارزیابی می‌کنید؟

پاینده: باید از مترجمان پیشگامی که در آن سال‌ها اهمیت و ضرورت ترجمه‌ی آثار فروید را به‌درستی تشخیص دادند و به آن اهتمام ورزیدند، سپاسگزار باشیم. آن‌ها راهی را گشودند که مترجمان بعدیِ فروید در آن حرکت می‌کنند. حتی امروز هم پذیرش گفتمان روان‌کاوی در جامعه‌ی ما سخت و پُرچالش است؛ حال تصور کنید که وضعیت در دهه‌ی ۲۰ و ۳۰ خورشیدی چه بوده است و آن مترجمان پیشتاز و راهگشا با چه مسائل و دشواری‌ها و بلکه حتی موانعی روبه‌رو بوده‌اند. ولی، در عین این حق‌شناسی و سپاسگزاری، اگر بخواهیم ارزیابی دقیقی از ترجمه‌های آنان داشته باشیم باید بگوییم آن‌ها همه‌ی پیچیدگی‌های روان‌کاوی را نمی‌دانستند و به همین دلیل گاه در برگرداندن مفاهیم بنیادی این نظریه معادل‌هایی نادقیق انتخاب کردند که نمی‌توانست شناخت درستی از معنای آن مفاهیم به خواننده‌ی فارسی‌زبان افاده کند. منظورم به‌طور خاص امثال پیشکسوتانی نیست که شما نام بردید و قاعدتاً تمایلی ندارم از مترجم خاصی نام ببرم. سخنم کلی‌تر است و بیشتر مایلم بر این نکته تأکید کنم که مترجمان اولیه‌ی فروید در ایران آن کاری را انجام دادند که می‌توانستند بکنند، اما با گذشت حدود ۷۰ سال از اولین تلاش‌ها برای شناساندن اندیشه‌ی فروید به ایرانیان و کلاً فارسی‌زبانان، وضعیت ترجمه به‌طور عام و ترجمه‌ی آثار فروید به‌طور خاص تغییر کرده است. در این فاصله، زبان فارسی هم تا حدودی دستخوش تحول شده است. بسیاری از تعبیرهای زبانیِ رایج در فارسیِ آن زمان که به‌طور طبیعی در ترجمه‌های اولیه از آثار فروید استفاده شده بود، امروز رنگ‌وبویی قدیمی و نامتداول (اگر نگوییم حتی منسوخ) پیدا کرده است و به گوشِ خوانندگان معاصر تعابیری سلیس محسوب نمی‌شود. پس حتی اگر آن ترجمه‌ها کاملاً بی‌عیب‌ونقص هم باشند، به صِرفِ گذشت زمان مجازیم ترجمه‌هایی تازه و معاصر از همان آثار به دست دهیم. اصولاً با روند پرشتاب تحولات زبان‌ها در زمانه‌ی ما، که به‌ویژه بر اثر ارتباطات پسامدرن تسریع شده است، عمر هر ترجمه‌ای، حتی ترجمه‌ی خوب، کمتر از گذشته است. من شخصاً معتقدم بسیاری از متون فلسفی که دهه‌ها پیش، حتی قبل از آثار فروید، به زبان فارسی ترجمه شده‌اند، اکنون با توجه به همین تحولات زبانی و به دلیل رواج معادل‌های جدید در زبان ما برای اشاره به مفاهیم فلسفی، باید دوباره ترجمه شوند. اگر به این ضرورت توجه نکنیم، تا یکی دو دهه‌ی دیگر که مثلاً عمر ترجمه‌های اولیه از فروید به یک قرن می‌رسد، دیگر نباید انتظار داشته باشیم که نسل بعدی خوانندگان فارسی‌زبان بتوانند با آن ترجمه‌ها ارتباطی قوی برقرار کنند. لزوم ترجمه‌ی مجدد در حوزه‌ی آثار ادبی (شاهکارهای ادبیات که مدت زمانی مدید از ترجمه‌شان می‌گذرد) حتی از این هم بیشتر است.

۴. در مقدمه‌ی کتاب «نظریه‌ی روان‌کاوی: هفت رساله از زیگموند فروید» بر اهمیت نظریه‌ی روان‌کاوی در شکل‌گیری اندیشه‌ی مدرن اشاره می‌کنید. تأثیر نظریه‌ی روان‌کاوی در این زمینه به‌طور خلاصه چه بوده است و رساله‌های که شما در این مجلد برای ترجمه برگزیده‌اید چقدر نماینده‌ی این وجه از نقش نظریه‌ی روان‌کاوی در تکامل اندیشه‌ی مدرن هستند؟

پاینده: مهم‌ترین تأثیر نظریه‌ی روان‌کاوی در اندیشه‌ی مدرن را باید در انشقاق سوژه‌ی دکارتی دید. همچنان که پیش‌تر اشاره کردم، فروید تبیینی از حیات روانی به دست داد که انسان را از اشرف مخلوقات و هستنده‌ای کاملاً خودآگاه، تبدیل کرد به موجودی تحت انقیاد نیروهای برخاسته از ساحتی کاملاً تاریک به نام ضمیر ناخودآگاه. این نگاه نو به انسان، به‌موازات فلسفه‌ی نیچه و اقتصاد سیاسی مارکس، به شکل‌گیری گفتمانی انجامید که با الزامات عصر جدید (جهان مدرن) همسو بود. به تعبیری می‌توان گفت مارکس و نیچه و فروید به گذار اندیشگانیِ دردناک اما لازمی کمک کردند که انسان عصر جدید باید از سر می‌گذراند تا بتواند وارد مرحله‌ی جدیدی از فهم خود و کائنات شود. نشانه‌هایی از این فهم جدید را می‌توانید در ظهور جنبش‌های هنری مدرن ببینید، مثلاً در امپرسیونیسم و سوررئالیسم. ظهور این شیوه‌های مدرن در آفرینش هنر، ایضاً بسط و گسترش بعدی آن‌ها، بدون زمینه‌ی نظری‌ای که روان‌کاوی ایجاد کرد، میسّر نبود. می‌توان به ادبیات هم اشاره کرد و افزود که پیدایش رمان مدرن و تکنیک‌هایی مانند سیلان ذهن و تک‌گویی درونی و امثال آن، مستقیماً از مفاهیمی ناشی شد که گفتمان روان‌کاوی در میان اهالی اندیشه و هنر رواج داد. دقت کنید که من صحبت از یک «گفتمان» می‌کنم تا بر این نکته تأکید بگذارم که روان‌کاوی تلقی جدیدی از انسان‌بودگی به دست داد که زبان خاص خودش را هم به وجود آورد و وارد گفتار عمومی کرد. نویسندگان و شاعران که آثارشان را به واسطه‌ی زبان به مخاطب ارائه می‌دهند، قاعدتاً نمی‌توانند از این گفتمان نو بی‌تأثیر بمانند.

در خصوص گزینش خودم از متون فروید برای این دو جلد، باید بگویم این انتخاب پس از مطالعه‌ی منابع اولیه (آثار فروید) و مراجعه به منابع ثانویه‌ای که در معرفی اندیشه‌ی فروید نوشته شده‌اند صورت گرفت. فروید از ابتدای همکاری‌اش با یوزف برویر که منجر به انتشار مقاله‌ی مشترکی در سال ۱۸۹۳ با عنوان «درباره‌ی سازوکار روانیِ پدیده‌های هیستریایی» و سپس کتاب مشترکی در سال ۱۸۹۵ با عنوان «پژوهش‌هایی درباره‌ی هیستری» شد، تا آخرین رساله‌ی مهمی که در سال ۱۹۳۸ (یک سال پیش از مرگش) نوشت، به طیف متنوعی از موضوعات پرداخته است، از موضوعات کاملاً تخصصیِ روان‌کاوی گرفته تا موضوعاتی در حوزه‌ی هنر و ادبیات و فرهنگ و تمدن. من با انتخاب آثار معیّنی از فروید، دو هدف را دنبال کردم: یکی معرفی شالوده‌های نظریِ روان‌کاوی از زبان خودِ کسی که این نظریه را بنیان گذاشت، و دیگری شناساندن کاربردی که فروید برای این نظریه در فهم نقادانه‌ی ادبیات قائل بود. برای هدف اول، آن آثاری را برگزیدم که به گواه اشارات و ارجاعات مکرر خودِ فروید به آن‌ها و همچنین به گواه شارحان و مفسران فروید در منابع ثانویه‌ای که راجع به روان‌کاوی نوشته شده است، جزو منابع پایه‌ای روان‌کاوی محسوب می‌شود. رساله‌هایی مانند «خود و نهاد» و «پیش‌درآمدی بر خودشیفتگی» در زمره‌ی چنین آثاری قرار می‌گیرند زیرا فروید بسیاری از بنیانی‌ترین مفاهیم روان‌کاوی را نخستین بار در همین آثار مطرح و تبیین کرد. علاوه بر این آثار، مجموعه‌ای از رساله‌های دیگری را که فروید در شرح مستقیم نظریه‌اش نوشته بود انتخاب کردم. «شرحی کوتاه درباره‌ی روان‌کاوی» یکی از این رساله‌هاست، همچنان که «رئوس نظریه‌ی روان‌کاوی» نیز در آن دسته از آثار فروید قرار می‌گیرند که برای آشنایی با نظریه‌ی روان‌کاوی نمی‌توان خود را بی‌نیاز از خواندن‌شان دانست. در واقع همین اثر، پخته‌ترین آراءِ فروید درباره‌ی چیستی روان‌کاوی را به دست می‌دهد چون درست یک سال پیش از مرگ او نوشته شد و قاعدتاً حاصل همه‌ی اندیشه‌ورزی‌ها و تجربیات طولانی اوست. سایر نوشتارهایی که همراه با این آثار در کتاب «نظریه‌ی روان‌کاوی» گنجانده‌ام همگی شناختی تاریخی از فرایند تکوین این نظریه به دست می‌دهند. اما در مجلد دوم که به کاربرد روان‌کاوی کلاسیک در نقد ادبی اختصاص دارد، همه‌ی آثار فروید درباره‌ی ادبیات را که قبلاً ترجمه نشده بودند ترجمه کردم. البته یک مورد از این نوشتارها قبلاً ترجمه شده بود که من به همان دلایلی که در پاسخ به پرسش قبلی شما گفتم، لازم دیدم ترجمه‌ی جدیدتری از آن به دست دهم. طبیعتاً آثار دیگری از فروید وجود دارند ــ به‌ویژه درباره‌ی نظریه‌ی روان‌کاوی اما همچنین درباره‌ی ادبیات و هنر از منظر روان‌کاوی ــ که بسیار مهم هستند و در این دو جلدی که من ترجمه کردم به چشم نمی‌خورند. نیازی به توضیح بیشتر نیست و مطمئنم خواننده می‌تواند به‌صرافت دریابد که حتماً محدودیت‌هایی هم (خارج از اراده‌ی من) در کار بوده است. با این همه، این دو جلد می‌تواند برای آن کسانی که مایل‌اند نه از طریق منابع ثانوی بلکه مستقیماً روان‌کاوی را بشناسند، دریچه‌ای برای فهم جنبه‌های مهمی از این نظریه باز کند.

۵. شاگردان مهم فروید مثل آدلر و یونگ خیلی زود از نظریه‌ی روان‌کاوی که فروید مُبلغش بود جدا شدند و شاخه‌هایی جدید در این نظریه گشودند. فکر می‌کنید به رغم این‌که شاگردان نزدیک فروید خیلی زود با آموزه‌های او در نظریه‌ی روان‌کاوی اختلاف نظر پیدا کردند، چقدر از این آموزه‌ها به‌ویژه آن‌ها که در هفت رساله‌ی گزیده‌ی شما ترجمه شده‌اند توانسته‌اند در طی زمان همچنان استواری علمی و روان‌شناختی خود را حفظ و اصالت خود را با محک زمان به اثبات برسانند؟

پاینده: برخی از کسانی که عموماً از آنان به‌عنوان شاگردان فروید یاد می‌شود، مستقل از فروید و در واقع چندین سال پیش از او کمابیش به همان دیدگاهی درباره‌ی حیات روانی انسان رسیده بودند که فروید، البته به شکلی به‌مراتب نظام‌مندتر و با پژوهش‌های بیشتر، رسیده بود. برای مثال، یونگ چندین سال بود که در خصوص تداعی آزاد و اهمیت آن برای راه بردن به ضمیر ناخودآگاه تحقیق می‌کرد و خود ابداع‌کننده‌ی آزمون تداعی آزاد بود. فروید به‌تدریج متوجه شد که بین تحقیقات خودش و پژوهش‌هایی که یونگ در زوریخ انجام می‌داد، مشابهت‌هایی وجود دارد و لذا شش سال پس از انتشار کتاب «تعبیر رؤیا» شروع به مکاتبه با وی کرد و یک سال بعد، یعنی در سال ۱۹۰۷، این دو با یکدیگر ملاقات کردند. زندگینامه‌نویسان یونگ و فروید اشاره کرده‌اند که گفت‌وگوی این دو متفکر بزرگ در نخستین دیدارشان حدود سیزده ساعت متمادی طول کشید، که این خود نشان می‌دهد آن‌ها به علت علائق مشترک و موازی بودن اندیشه‌شان، چقدر حرف برای گفتن به یکدیگر داشتند. اما توجه کنید که وقتی دو اندیشمند بزرگ چنین همفکری و همزبانی‌ای دارند، جایگاه هر یک از آنان به همان اندازه رفیع است. مقصودم این است که با توجه به این‌که یونگ خود صاحب اندیشه و رأی بود، جدا شدنش از فروید نباید چندان مایه‌ی تعجب باشد. شاید مریدان ساده سال‌ها و ای‌بسا همیشه به استاد خود «وفادار» بمانند، اما در مورد صاحبان اندیشه و متفکران بزرگ چنین نیست، ضمن این‌که به رغم جدایی یونگ از فروید و پایه‌گذاری مکتب «روان‌شناسی تحلیلی»، بنیانی‌ترین مفاهیم یونگی همان‌هایی هستند که فروید ابداع کرده بود. در مصطلحات یونگ، تعابیری مانند «ضمیر ناخودآگاه»، «سازوکارهای دفاعی»، «رؤیا» و غیره تنافری با همین مفاهیم در اندیشه‌ی فروید ندارند، بلکه یونگ مفاهیم جدیدتری مانند «ضمیر ناخودآگاه جمعی» یا «کهن‌الگو» را هم به این دستگاه فکری (روان‌کاوی) اضافه کرد، یا تأکید فروید بر رانه‌های جنسانی را رقیق‌تر کرد. به هر حال، پروژه‌ی من هم در این دو مجلد معرفی آراءِ یونگ یا سایر کسانی که راه مستقل خود را در روان‌کاوی در پیش گرفتند نبوده است. من در کتاب دیگری با عنوان «اندیشه‌ی یونگ» پیش‌تر کوششی برای معرفی دستگاه فکری یونگ کرده‌ام، اما در این دو کتاب اخیر چنین هدفی نداشتم.

۶. چنان‌که در مقدمه‌ی کتاب «کاربرد روان‌کاوی در نقد ادبی: هفت اثر از فروید» توضیح می‌دهید، فروید هم از نظریه‌ی روان‌کاوی برای نقد آثار ادبی بهره برده است و هم از ادبیات برای تبیین مفاهیم روان‌شناختی. این راهبرد دوم، یعنی استفاده از ادبیات برای تبیین مفاهیم روان‌شناختی، به جز مثال مشهور استفاده از «اُدیپ شهریار» سوفوکلس مهم‌ترین نمودهایش در مورد کدام آثار ادبی دیگر به چشم می‌خورد و اساسا آیا می‌توان در نوع انتخاب آثار ادبی توسط فروید برای تبیین نظریه‌ی روان‌کاوی الگوی قابل درکی یافت یا این انتخاب‌ها تصادفی بوده است؟

پاینده: فروید از اسطوره‌ی اُدیپ و به‌طور مشخص متن نمایشنامه‌ی «اُدیپ شهریار» برای تبیین نظریه‌ی خود درباره‌ی احساس ناخودآگاهانه‌ی رقابت پسربچه با پدر در رابطه‌اش با مادر (عقده‌ی اُدیپ) بهره برد، اما در بسیاری از نوشته‌هایش، ضمن بحث درباره‌ی سایر مفاهیم روان‌کاوانه یا ضمن مورد‌پژوهی‌هایی که در آن‌ها فرایند درمان بیمارانش را توضیح می‌دهد، به طیف متنوعی از آثار ادبی اشاره می‌کند، از آثار هومر و شکسپیر بگیرید تا اشعار گوته و نمایشنامه‌های ایبسن و رمان‌های داستایفسکی و بالزاک و داستان‌های ویلیهلم یِنسِن و دیگران. همچنان که از نام این ادیبان پیداست، نویسندگانی که او به آثارشان می‌پرداخت، هم در ژانرهای مختلف ادبی مانند شعر و ادبیات داستانی و نمایشنامه قلم می‌زدند، هم از ملیت‌های مختلف بودند و هم سبک آثارشان با هم تفاوت داشت. برای مثال، شکسپیر نمایشنامه‌نویس انگلیسی قرن شانزدهم است، حال آن‌که داستایفسکی رمان‌نویس روسِ قرن نوزدهم بود. این تنوع حکایت از این دارد که فروید شناخت عمیقی از ادبیات جهان داشت و استناد او به متون ادبی، صرفاً برای صحّه گذاشتن بر گزاره‌های روان‌کاوانه نیست، بلکه او دائماً تلاش می‌کند نشان دهد که شخصیت‌های خلقشده در تخیل نویسندگان مختلف و آثار ادبی گوناگون، نشانگان اختلال‌های روانی‌ای را به نمایش می‌گذراند که او در بیماران واقعی می‌دید و درمان می‌کرد. یعنی خواندن ادبیات و اندیشیدن به شخصیت‌های آثار ادبی، برای فروید همان اهمیتی را داشت که پرداختن به بیماران واقعی در کار حرفه‌ای او داشت.

۷. فروید در «هذیان و رؤیا در گرادیوا» برای شناخت نویسندگان درباره‌ی ذهن انسان و ضمیر ناخودآگاه اصالت بیشتری قائل می‌شود تا مثلاً دانش فلاسفه در این باب. برای شما که هم در حوزه‌ی نقد ادبی مطالعه و تحقیق فراوان داشته‌اید و هم در حوزه‌ی روان‌کاوی، آیا این اظهارنظر یک جانبداری رادیکال از شهود در برابر مطالعه‌ی علمی به نظر می‌رسد یا این نظر فروید برای‌تان قابل درک است؟

پاینده: این‌که مصداق «مطالعه‌ی علمی» می‌تواند فلسفه هم باشد یا نه، البته موضوعی درخور بحث است. باید مشخص کنیم چه کاری را، با چه روش‌هایی، مطالعه‌ی علمی می‌دانیم. برای مثال، بسیاری از رشته‌های علوم اجتماعی برای مطالعات علمی متکی به تحقیقات میدانی هستند که البته هیچ نسبتی با اندیشه‌ورزی انتزاعی به شیوه‌ی فیلسوفان ندارد. از قضا این‌که چرا فروید برای شناخت ذهن انسان و ضمیر ناخودآگاه بیشتر برای آثار داستان‌نویسان و شاعران اصالت قائل می‌شود تا آثار فیلسوفان، پرسشی است که او خود در یکی از همین آثاری که در کتاب «نظریه‌ی روان‌کاوی» ترجمه کرده‌ام به آن پاسخ می‌دهد. فروید در نوشتاری با عنوانی «انواع مقاومت در برابر روان‌کاوی» می‌نویسد فلاسفه جمع بین امر ذهنی و امر ناخودآگاه را ناممکن می‌دانند و لذا نمی‌توانند گزاره‌های اساسی روان‌کاوی را بپذیرند، گزاره‌هایی از این قبیل که ناخودآگاه‌بودگی صرفاً امری کیفی است که شاید منتج به کنش ذهنی خاصی بشود. همچنین می‌گوید خواب مصنوعی (هیپنوتیزم) و تفسیر رؤیا، که اولی در مراحلی از تکوین نظریه‌ی روان‌کاوی مطرح شد و دومی از ارکان این نظریه محسوب می‌شود، اصلاً در زمره‌ی مطالبی قرار نمی‌گیرند که فلاسفه به آن امعان نظر داشته یا به آن پرداخته باشند. البته فروید از فلاسفه‌ای سخن می‌گوید که تا زمان خودش فلسفه‌پردازی کرده بودند و پیداست که حکم او درباره‌ی فلاسفه‌ی پسامدرنی مانند دریدا یا فوکو اصلاً مصداق ندارد. اما به هر حال از اشاراتم به گفته‌هایش درباره‌ی فلاسفه پیداست که دلایلی داشت تا بین فلسفه و نظریه‌ی روان‌کاوی، آن پیوند عمیقی را نبیند که بین ادبیات و روان‌کاوی به‌وضوح می‌دید.

ادامه دارد.


برچسب‌ها: فروید, نظریه‌ی روان‌کاوی, ترجمه‌ی متون روان‌کاوی, کتاب «نظریه‌ی روان‌کاوی»
+ نوشته شده در تاریخ  پنجشنبه ۳۰ بهمن ۱۳۹۹   | 

روان‌کاوی، نظریه‌ای که بر اساس پژوهش‌های زیگموند فروید در اواخر قرن نوزدهم و اویل قرن بیستم شکل گرفت، از ابتدا با مجادلات و مخالفت‌های فراوانی مواجه شد، از جمله با مناقشات و مقاومت‌هایی که جامعه‌ی پزشکیِ آن زمان در برابر این نظریه از خود نشان می‌داد، اما به‌مرور زمان این نظریه توانست جایگاه تثبیت‌شده‌ای برای خود به دست آورد. امروزه دامنه‌ی روان‌کاوی از حوزه‌ی اولیه‌ی آن (درمان بیماری‌های روان‌تنی) بسیار فراتر رفته است، به‌گونه‌ای که کاربردهای علمی و آکادمیک آن در پژوهش‌های علوم انسانی به‌مراتب بیشتر از کاربردهای درمانی این نظریه شده است. هسته‌ی مرکزی اندیشه‌ی روان‌کاوی را دیدگاهی درباره‌ی انسان تشکیل می‌دهد که پارادایم‌های فلسفی زمانه‌ی خود را از هر حیث به پرسش می‌گرفت. عصاره‌ی آن پارادایم‌ها را در ایده‌ی موسوم به «سوژه‌ی دکارتی» می‌توان دید که انسان را بر اساس فرایندهای تفکر خودآگاهانه تعریف می‌کند. روان‌کاوی متقابلاً نگرشی را درباره‌ی انسان مطرح کرد که بر دوبودگیِ ذاتی در روان استوار است: از یک سو «ضمیر آگاه» که ناگزیر از تن در دادن به الزامات زندگی اجتماعی است، و از سوی دیگر «ضمیر ناخودآگاه» که قلمرو آرزوهای کام‌نیافته، هراس‌های کتمان‌شده و امیال فردی و خودمدارانه است. روان‌کاوی این ساحت دوم و تاریک را که تا آن زمان فقط در ادبیات به آن پرداخته شده بود، با رهیافتی کاملاً نظام‌مند می‌کاود و برملا می‌کند. به دلیل پرتوافشانی بر همین ساحت تاریک و غالباً کتمان‌شده، نظریه‌ی روان‌کاوی آماج حملات و تحریف‌های فراوان بوده است.

یگانه راه آشناییِ درست و عمیق با این نظریه‌ی تأثیرگذار در علوم انسانی، خواندن متون دست‌اول به قلم بنیان‌گذار آن است، و نه متون دست‌دوم که بسیاری‌شان با انواع تحریف‌ها توأم شده‌اند. این درس‌گفتار آنلاین در ده جلسه می‌کوشد منتخبی از پایه‌ای‌ترین متون روان‌کاوی را به صورت جمع‌خوانی به بحث بگذارد تا از این راه مفاهیم اساسی این نظریه و روش آن در درمان بیماری‌های روان‌تنی تبیین شوند. به این منظور، مبنای این درس‌گفتار، بخش‌های برگزیده از رساله‌های زیر از زیگموند فروید خواهد بود:

۱. «روان‌کاوی» (تاریخچه و اصول بنیانی روان‌کاوی، در دو جلسه)
۲.  «شرحی کوتاه درباره‌ی روان‌کاوی» (برخی مفاهیم پایه‌ای و مهم روان‌کاوی، در دو جلسه)
۳. «رئوس نظریه‌ی روان‌کاوی» (ایده‌پردازی‌های نوآورانه‌ی فروید در حوزه‌ی روان‌شناسی، در دو جلسه)
۴. «خود و نهاد» (تبیین دستگاه روان با رویکردی جایگاه‌شناختی، در دو جلسه)
۵. «انواع مقاومت در برابر روان‌کاوی» (پاسخ‌های فروید به مجادلات و مناقشات درباره‌ی روان‌کاوی، در دو جلسه)

متن‌خوانی در این درس‌گفتار بر اساس ترجمه‌ی این رساله‌ها در کتاب نظریه‌ی روان‌کاوی (انتشارات مروارید، چاپ سوم، زمستان ۹۹) انجام خواهد شد. این درس‌گفتار طی ده هفته برگزار می‌شود. از شرکت‌کنندگان انتظار می‌رود هر یک از این رساله‌ها را پیش از جلسه بخوانند تا در زمان برگزاری کارگاه بتوانیم بر بخش‌هایی از متن این رساله‌ها تمرکز کنیم و مفاهیم مطرح‌شده در آن بخش‌ها را به بحث بگذاریم.

مدت دوره: ۱۰ جلسه (آنلاین)
زمان برگزاری: پنجشنبه ساعت ۷ عصر
شروع دوره: ۳۰ بهمن ۱۳۹۹
پیش‌ثبت‌نام و کسب اطلاعات بیشتر واتس‌اپ ۰۹۰۲۹۶۴۵۵۴۸، اینستاگرام atu_lit_elmi@

https://s16.picofile.com/file/8424700518/%D9%BE%D9%88%D8%B3%D8%AA%D8%B1_%DA%A9%D8%A7%D8%B1%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D9%81%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%AF%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%DB%8C.jpg


برچسب‌ها: متون روان‌کاوی, فرویدخوانی, نظریه‌ی روان‌کاوی, کارگاه دکتر پاینده
+ نوشته شده در تاریخ  پنجشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۹   | 

کتاب کاربرد روان‌کاوی در نقد ادبی حدود یک هفته پس از انتشار به چاپ دوم رسید.

https://s17.picofile.com/file/8419247950/%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%AF_%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C%D8%8C_%DA%86%D8%A7%D9%BE_%D8%AF%D9%88%D9%85.jpg

چه کتابی می‌ماند؟ چه کتابی نمی‌ماند؟ چه کتابی می‌رود و هیچ‌وقت برنمی‌گردد؟ چه کتابی هنوز نیامده دوباره می‌آید؟ چه کتابی نمی‌رود؟ چه کتابی اصلاً نمی‌تواند بیاید؟ چه کتابی نه می‌آید و نه می‌رود چون کلاً ــ و خیلی ساده ــ «نیست»؟ پاسخ همه‌ی این پرسش‌ها را باید در محتوای هر کتاب جست. کتاب‌ها خودشان درباره‌ی سرنوشت‌شان تصمیم می‌گیرند.

https://s16.picofile.com/file/8419252150/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%AF_%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C_%DB%B2.jpg

https://s17.picofile.com/file/8419252234/%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87_%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%AF_%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C_%DB%B1.jpg

https://s16.picofile.com/file/8419248176/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8_%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%AF_%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C_%DB%B1.jpg

https://s17.picofile.com/file/8419248492/%D9%81%D9%87%D8%B1%D8%B3%D8%AA_%D9%85%D8%B7%D8%A7%D9%84%D8%A8_%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%AF_%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C_%DB%B2.jpg


برچسب‌ها: نقد ادبی, نقد روان‌کاوانه, نظریه‌ی روان‌کاوی, کتاب‌های دکتر پاینده
+ نوشته شده در تاریخ  دوشنبه ۸ دی ۱۳۹۹   | 

کتاب کاربرد روان‌کاوی در نقد ادبی: هفت اثر از فروید درباره‌ی ادبیات با ترجمه‌ی حسین پاینده منتشر شد. ناشر این کتاب، انتشارات مروارید است.

https://s16.picofile.com/file/8416831850/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%DA%A9%D8%A7%D8%B1%D8%A8%D8%B1%D8%AF_%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8C%DA%A9%D8%A7%D9%88%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%86%D9%82%D8%AF_%D8%A7%D8%AF%D8%A8%DB%8C.jpg

کاربرد روان‌کاوی در نقد ادبی دربرگیرنده‌ی هفت تک‌نگاری و نوشتار از زیگموند فروید، بنیان‌گذار نظریه‌ی روان‌کاوی، در خوانش نقادانه‌ی متون ادبی است. فروید از مفاهیمی که خود در روان‌کاوی نظریه‌پردازی کرده است برای تحلیل متون ادبی بهره می‌گیرد، اما متقابلاً از ادبیات هم برای تبیین مفاهیم روان‌کاوانه استفاده می‌کند. وی در تبیین رابطه‌ی همکارانه‌ی ادیبان و روان‌درمانگران چنین می‌نویسد: «نویسنده‌ی آفرینشگر نمی‌تواند از آنچه به حوزه‌ی کار روان‌پزشک مربوط می‌شود اجتناب کند، همان‌گونه که روان‌پزشک هم نمی‌تواند به قلمرو نویسنده‌ی آفرینشگر وارد نشود. بررسی موضوعات روان‌پزشکی در ادبیات می‌تواند درست باشد، بی آن‌که ذره‌ای از جنبه‌ی زیبایی‌شناختیِ متون ادبی کاسته شود.»

مجموعه‌ای از آثار فروید در نقد ادبی که ترجمه‌ی فارسی‌شان در کتاب حاضر ارائه شده است، سپهر اندیشگانیِ او درباره‌ی چیستی آفرینش هنری و ادبی را به خواننده می‌شناساند. این تک‌نگاری‌ها و مقالات همچنین نمونه‌هایی دست‌اول از کاربرد رویکرد روان‌کاوانه‌ی کلاسیک در نقد ادبی محسوب می‌شوند و می‌توانند راهگشای پژوهشگران این حوزه باشند. دکتر حسین پاینده، مترجم این کتاب، با افزودن مقدمه‌ای حدوداً سی‌صفحه‌ای کوشیده است برخی از بنیانی‌ترین مفاهیم نظریه‌ی روان‌کاوی را که دانستن‌شان پیش‌شرط فهم آثار فروید درباره‌ی ادبیات و هنر است، معرفی کند تا مطالعه‌ی این کتاب برای خواننده راحت‌تر شود. این کتاب مکمل کتاب دیگری از دکتر پاینده با عنوان نظریه‌ی روان‌کاوی (حاوی هفت اثر از فروید) است که انتشارات مروارید پاییز ۹۹ منتشر کرد.


برچسب‌ها: نقد ادبی, نقد روان‌کاوانه, نظریه‌ی روان‌کاوی, کتاب‌های دکتر پاینده
+ نوشته شده در تاریخ  پنجشنبه ۲۰ آذر ۱۳۹۹   | 
+ نوشته شده در تاریخ  شنبه ۳ آبان ۱۳۹۹   | 

کتاب نظریه‌ی روان‌کاوی: هفت رساله از زیگموند فروید با ترجمه‌ی حسین پاینده منتشر شد. ناشر این کتاب، انتشارات مروارید است.

روان‌کاوی یکی از اثرگذارترین نظریه‌ها در حوزه‌ای میان‌رشته‌ای (بینابین علوم انسانی و علوم پزشکی) است که ردپای آن را در بسیاری از رشته‌ها به‌روشنی می‌توان می‌دید، از جمله در فلسفه، ادبیات، هنر، نقد ادبی، تعلیم‌وتربیت، علوم سیاسی، ارتباطات، جامعه‌شناسی، تاریخ و ... . در نگاه نخست، روان‌کاوی به‌طور خاص روشی برای راه بردن به سرچشمه‌ی ناپیدای رنج‌های روانی و پایان دادن به آلام روحی و دردهای روان‌تنی به نظر می‌رسد، اما از گستردگی و تنوع کم‌نظیر آثار فروید پیداست که افزون بر کاربردهای بالینی و درمانیِ روان‌کاوی،‌ این نظریه همچنین ابزاری است برای فهم ادبیات و هنر و کندوکاو و تبیین مسائل فرهنگی در جوامع بشری.

با توجه به انواع تحریف‌ها درباره‌ی آراء و اندیشه‌های این متفکر دوران‌ساز، برای فهم دیدگاه‌های فروید هیچ منبعی نمی‌تواند جایگزین آثار خودِ او باشد. کتاب حاضر مجموعه‌ی هفت اثر از زیگموند فروید در تبیین نظریه‌ی روان‌کاوی است. انتخاب و ترجمه‌ی این آثار با این هدف صورت گرفته است که خواننده مستقیماً از زبان بنیان‌گذار این نظریه با مبانی آن آشنا شود. در این آثار، فروید شالوده‌های نظریِ روان‌کاوی، سِیر تاریخیِ شکل‌گیری آن و همچنین مفاهیم و اصطلاحات اساسی این نظریه را شرح می‌دهد. مترجم نیز با افزودن زیرنوشت‌های توضیحی کوشیده است تا درک اصطلاحات تخصصی را تا حد ممکن برای خواننده‌ی فارسی‌زبان تسهیل کند.

این کتاب مجلد اول از ترجمه‌ی آثار فروید به قلم حسین پاینده است. مجلد دوم با عنوان کاربرد روان‌کاوی در نقد ادبی که آثار فروید درباره‌ی ادبیات و هنر را شامل می‌شود، به‌زودی از سوی انتشارات مروارید منتشر خواهد شد.


برچسب‌ها: نظریه‌ی روان‌کاوی, زیگموند فروید, کتاب‌های حسین پاینده
+ نوشته شده در تاریخ  چهارشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۹   |