رماننویس مدرن که خود شاهد دهشتها و محنتهای ناشی از خِرَدگراییِ محض و فروپاشیدن مبانی انسانیت در چند دههی اول قرن بیستم بوده است، میکوشد رمانی بیافریند که در عین شباهت به دنیایی که میشناسیم، همزمان دنیای کمالمطلوب دیگری را نیز از طریق نمادپردازی و لایههای چندگانهی معنا به ذهن خواننده القا کند. این کار، در واقع کوششی است در جهت آفرینش واقعیتی نو. به سخن دیگر، وی بر خلاف اسلاف خود، صرفاً در پی بازنمایی واقعیت (محاکات) نیست، نه فقط به سبب اینکه واقعیتِ زندگی در عصر جدید جذابیتی برای او ندارد، بلکه همچنین به این دلیل که وی اساساً منکر وجود واقعیت عینیِ یکسان برای همهی آدمیان است. در دوره و زمانهای که اینشتین ثابت میکند خصوصیات فیزیکیِ اجسام در هر ذهن مُدرِکی به گونهای خاص جلوه مییابد، صحبت از «واقعیت عینی» و «بازآفرینی واقعیت» توجه مخاطبان فراوانی را به خود جلب نخواهد کرد. پس رماننویس مدرن ترجیح میدهد به جای تصویرگریِ محضِ دنیای مشهود، به شکافی بپردازد که بین دنیای مشهود و انعکاس این دنیا در ذهن انسان وجود دارد.
آنچه خواندید بخشی از نوشتاری با عنوان «گذار از مدرنیسم به پسامدرنیسم در رمان» است که در کتاب گفتمان نقد منتشر شده است. چاپ جدید این کتاب اخیراً از سوی انتشارات نیلوفر انتشار یافت و در سیوششمین نمایشگاه کتاب تهران در دسترس علاقهمندان قرار گرفته است. برای تهیهی این کتاب همچنین میتوانید به فروشگاه اینترنتی انتشارات نیلوفر مراجعه کنید.
برچسبها: رمان مدرن, مدرنیسم در رمان, پسامدرنیسم در رمان, کتابهای دکتر پاینده