آنچه در پی میآید، متن مصاحبهی حسین پاینده با روزنامهی «سازندگی» دربارهی کتاب اخیر ایشان (نظریه و نقد ادبی: درسنامهای میانرشتهای) است که انتشارات سمت آن را در پاییر ۹۷ منتشر کرد. این مصاحبه در دو قسمت در روزنامهی سازندگی منتشر شد. در متن زیر ابتدا یادداشت ابوالفضل رجبی، روزنامهنگار، را میخوانید که این مصاحبه را با پاینده انجام داده است و سپس بخش اول مصاحبه را که در شمارهی روز دوشنبه ۳۱ تیرماه ۹۸ انتشار یافت.
یادداشت ابوالفضل رجبی (روزنامهنگار)
یک درسنامهی میان رشتهای
«نظریه و نقد ادبی» چه جور کتابی است؟
گفتوگوی پیش رو، دو بخش دارد که امروز قسمت اول و فردا قسمت دوم آن را تقدیم نظرتان میکنیم. دکتر حسین پاینده، استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه طباطبائی، یکی از چهرههای مهم و تاثیرگذار در جدی انگاشتهشدن نقد ادبی بهعنوان یک رشتهی دانشگاهی است که در این راه تا به امروز ۲۸ عنوان کتاب و بیش از ۱۰۰ مقاله نوشته است. مجموعه سه جلدی « داستان کوتاه در ایران»، «گشودن رمان»، «نقد ادبی و دموکراسی»، «گفتمان نقد» وغیره تنها نام بخشی از کتابهای هستند که پاینده، در کارنامه علمی خود دارد.
«نظریه و نقد ادبی» عنوان کتاب جدید اوست که همانطور که از نامش پیدا ست به حوزهی نقد ادبی مربوط میشود. رویکرد پاینده به نقد، جدید و نوآورانه است و با آن مفهومی که ما همواره شنیدهایم؛ تفاوتهای اساسی و گاه متناقض پیدا میکند. نقد ادبی که در ایران، ما با آن روبرو هستیم بیشتر به جنبههای بلاغی و روایی یک اثر (آنهم اثری که به حوزهی ادبیات مربوط باشد) میپردازد و از تحلیل و بررسی گفتمان قالب یک اثر عاجز است و سعی میکند با برگشت به سنتهای دیرپای ادبی به استخراج نوعی نقد ادبی دست بزند. اما در بهترین حالت از کار خود وامیماند؛ زیرا نقد ادبی نیازمند ابزار دقیقی است که منتقد باید به آنها مجهز و مسلط باشد. پذیرفتن نظریههای نقادانه و بهکارگیری آنها میتواند به پویایی و جهانی شدن ادبیات ما منجر شود و پایان حکمرانی سلیقههای شخصی و مبتنی بر ذوق را رقم بزند و تبدیل به معیاری علمی برای سنجش آثار ادبی و محصولات فکری-فرهنگی شود.
پاینده، این تلقی را در میان دانشجویان و علاقهمندان نقد ادبی، جا انداخته است که ما با یک رشته و نه یک گرایش روبرو هستیم و پذیرفتن این مسئله سبب میشود تا افق دید ما نسبت به نقد ادبی گشوده باشد و زمانی که از «درسنامهای میان رشتهای» صحبت میکنیم به این عنوان خُرده نگیریم. البته پذیرش این امر، توسط نهادهای دانشگاهی و بسیاری از اساتید هنوز صورت نگرفته و نگاه آنها به نقد ادبی، آنقدر جدی نیست و با آنچه در دانشگاه کشورهای پیشتاز در نقد ادبی، ارائه و تدریس میشود، فاصله بسیار زیادی دارد.
ماهیت کلی «نظریه و نقد ادبی» آموزشی است و با رویکردی میان رشتهای سعی دارد نظریههای نقادانه (Critical Theories) را به شکلی روشمند و با چهارچوب مشخص برای خوانندگان کتاب تبیین کند؛ بهطوری که خواننده بعد از مطالعه کتاب بتواند به رویکردهای نقد و شیوههای کاربست آن مسلط شود و در مواجهه با یک «متن» (در معنای چند رسانهای آن) بداند که استفاده از کدام رویکرد برای رمزگشایی و تحلیلی راهگشا، مفید و درستتر است.
در این گفتوگو پاینده، تفاوت میان نظریهی ادبی با نقد ادبی را روشن کرده است و معتقد است نقد ادبی نمیتواند منحصر به ادبیات بماند و بهدلیل رویکرد میان رشتهای که دارد باید با دیگر رشتهها بهطور دائم در تعامل و ارتباط باشد. با توجه به مقدمهای که گفتیم، از شما دعوت میکنیم تا اصل گفتوگو را بخوانید:

آقای دکتر پاینده، از چگونگی تألیف و زمان نگارش کتابتان بگویید. شما در یازده فصل کتاب، از چهارچوبی یکسان و روشمند استفاده کردهاید؛ این درحالی است که اکثر کتابهای که در این حوزه تألیف میشوند، معمولاً از چهارچوب خاصی پیروی نمیکنند. آیا روش و شیوهی کار شما، برآمده از الگوی خاصی در جهان است، یا تجربهای است که در طول سالها پژوهشگری به آن رسیدهاید؟
پاینده: همچنان که از عنوان فرعی کتاب «نظریه و نقد ادبی» مشخص میشود، این کتاب در واقع ماهیتی آموزشی دارد و لذا باید الزامات این نوع کتابها را رعایت کند. به بیان دیگر، تمرکز این کتاب بر تشریح و یاد دادن رویکردهای نقادانه در حوزهی ادبیات و علوم انسانی است. از جمله الزامات کتابهای آموزشی، رعایت چهارچوبی مشخص برای تفهیم موضوع به دانشجویان است. علاوه بر اندازه و قطع این کتاب، قالببندی فصلهایش از شکلوشمایلی پیروی میکند که در شاخصترین نمونههای کتب درسیِ منتشرشده از جانب ناشران شناختهشدهی جهانی رعایت میشود. برای مثال، در آغاز همهی فصلها کادری خاکستریرنگ شامل عناوین مطالبِ همان فصل قرار دارد. همچنین به منظور سهولت ارجاع دانشجو به بخشهای داخل هر فصل، شمارهی صفحهی عناوین فرعی در آنجا آمده است تا خواننده مجبور نشود برای یافتن یک بخش خاص مجدداً به فهرست ابتدای کتاب مراجعه کند. به همین ترتیب، هر فصل شامل سه نکتهی فرعی در مباحث است که با عنوان «چند نکته در حاشیه» با کادربندی و فونت متفاوت از بقیهی متن جدا شده و در میانهی فصل قرار گرفته است. این نکات مباحثی را که در کتاب بسط داده نشدهاند به اختصار اشاره میکنند و اغلب به منابع اصلیای استناد میکنند که میتوانند محل رجوع خواننده برای مطالعه یا تحقیق بیشتر باشند. مطابق با قالببندیای که من در تمام فصلها رعایت کردم، خواننده ابتدا با کلیاتی دربارهی شکلگیری یک رویکرد نقد آشنا میشود. سپس اصول و مفروضات و روششناسی (متدولوژی) آن رویکرد را به تفصیل میآموزد. در گام بعدی یاد میگیرد که چه متونی برای نقد شدن با آن رویکرد خاص مناسبترند. بعد پرسشهای پیشنهادشدهای را میخواند که جواب دادن به آنها راه نقد متن با رویکرد مورد نظر را هموار میکنند. سپس با مزیّتها و محدودیتهای آن شیوه از نقد آشنا میشود و بخشی هم به شیوهی نوشتن مقالهی نقد با آن شیوه اختصاص داده شده است. در پایان هر فصل همچنین یک متن با همان شیوه نقد شده است تا دانشجو با نمونهای از نقد عملی آشنا شود. سپس همان نقد کالبدشکافی شده است و در پایان هر فصل هم مجموعهای از اصطلاحات کلیدی آن رویکرد معرفی شدهاند. این قالببندی قبلاً در هیچ کتاب واحدی به کار نرفته بود، اما اجزائی از آن را میتوانید در کتابهای گوناگون ببینید. تلاش من این بود که با انتخاب بهترین اجزاء، قالببندی جدیدی ترکیب کنم تا این کتاب بتواند یک درسنامهی حقیقتاً کاربردی باشد. برخی از اجزاء این قالببندی کاملاً از تجربهی شخصی خودم در تدریس نقد ادبی برآمده است. برای مثال، بارهاوبارها مخاطب این پرسش بودهام که «استاد، من میخواهم پایاننامهای در نقد ادبی با رویکرد روایتشناسی (یا روانکاوی، اسطورهشناسی، و غیره) بنویسم. کدام آثار را برای نقد انتخاب کنم؟». امیدوارم بخش ثابتی که من با عنوان «متونی که برای نقد شدن با این نظریه مناسبترند» در همهی فصلها گنجاندهام، پاسخ روشنی به این پرسش مکرر بدهد و ذهن دانشجو را از این نظر روشن کند. نوشتن کتابی که واقعاً و در عمل بتواند به دانشجو کمک کند، البته کار سهلی نیست اما کمبود کتابهای مفید در این حوزه من را قانع کرد که سه سال از عمرم را (پاییز ۹۴ تا پاییز ۹۷) به این کار اختصاص بدهم. امیدوارم نتیجهی کار برای آن دانشجویان و علاقهمندانی که همیشه در خصوص نظریههای نقد ادبی و شیوهی نوشتن نقد مشکل داشتند، مفید باشد.
کتاب شما با طرح جلدی متفاوت و رعایت برخی از اصول زیباشناسی به چاپ رسیده است، به شکلی که آن را از دیگر کتابهای انتشارات «سمت» متمایز میکند. دربارهی شیوه انتخاب طرح جلدتان توضیح دهید؟ مقاومتی از سوی ناشر برای حفظ ساختار موجود صورت نگرفت؟
پاینده: این طرح در واقع تابلوی یک نقاش خارجی است که با رعایت کپیرایت (پرداخت حق بازتکثیر آن) استفاده شده است. انتخاب طرح از خود من بود و انتشارات سمت هم کمال همکاری را کرد که جا دارد از مدیران و کارکنانش تشکر کنم. این طرح، ستونی از کتابها را بر روی یک میز با پسزمینهی دریا نشان میدهد و روی کتابها فانوسی به چشم میخورد که آنها را به فانوس دریایی شبیه کرده است. این ایده که به طور کلی کتاب راهگشای فهم زندگی است (میدانید که در اسطورهشناسی و نظریهی ضمیر ناخودآگاه جمعی، دریا کهنالگوی زندگی محسوب میشود) و همچنین این ایده که کتاب حاضر هم میخواهد نحوهی فهم زندگی برحسب نظریههای نقد را تبیین کند، در طرح جلد آن القا شده. تلاش من این بود که مخاطب، با دیدن این طرح جلد بتواند ایدهای دربارهی محتوای کتاب به دست آورد.
چرا نام کتاب «نظریه و نقد ادبی» است؟ بهتر بگویم چرا عنوان کتاب «نظریههای نقد ادبی» نیست؟ چون آن چیزی که ما در کتاب میخوانیم، مجموعهای از «نظریههای علمی نقد» است پیوند نظریه و نقد به میانجی چه چیزی صورت میگیرد؟
پاینده: بهتر این میبود که صفت «ادبی» از عنوان حذف شود، چون اکنون چند دهه است که نظریههای نقد ادبی خصلتی میانرشتهای پیدا کردهاند و علاوه بر متون ادبی به سایر متنها هم اِعمال میشوند. اما به هر حال، چون سفارشدهندهی این کتاب گروه زبان و ادبیات فارسی سازمان «سمت» بود، لفظ ادبی در عنوان آن حفظ شد. اگر نمونههای خارجی را بررسی کنید، میبینید که تا اواخر دههی ۱۹۸۰ غالباً از عنوان «نقد ادبی» (Literary Criticism) برای این قبیل کتابها استفاده میشد، اما آرامآرام عنوان «نظریههای نقادانه» (Critical Theories) جای آن را گرفت. این فقط یک انتخاب یا سبک واژگانی نبود. عنوان «نقد ادبی» اینطور القا میکرد که این نظریهها صرفاً به ادبیات مربوط میشوند، یا صرفاً در حوزهی متون ادبی کاربرد دارند. حال آنکه از عنوان «نظریههای نقادانه» اینطور برمیآید که این مطالب به حوزهای میانرشتهای مربوط میشوند و کاربردشان به متون، به معنای فراگیرِ کلمه، ربط دارد. در نقد جدید، «متن» میتواند غیرمکتوب باشد. با مصطلحات امروز میتوانیم بگوییم که در زمانهی ما متن از هر حیث «چندرسانهای» شده است و لذا نقد دیگر محدود به ادبیات نیست. عنوان این کتاب اشارهای است به اینکه محتوای آن، هم شامل نظریههای ادبی است و هم شامل نقد ادبی (البته نقد به معنای گستردهای که توضیح دادم). نظریهی ادبی و نقد ادبی دو حوزهی متفاوت اما مرتبط در مطالعات علوم انسانیاند. نظریهی ادبی به چیستی و کارکرد ادبیات میپردازد، حال آنکه نقد ادبی با استناد به نظریههای مختلف دربارهی چیستی و کارکرد ادبیات، روششناسیها و مصطلحات خاصی را برای تبیین معانی متون مطرح میکند.
(ادامه دارد.)
برچسبها:
نظریه و نقد ادبی,
رشتهی نقد ادبی,
متن چندرسانهای,
مصاحبه حسین پاینده