حسین پاینده

منوی اصلی
آرشیو موضوعی
آرشیو ماهانه
تازه‌ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها
امکانات
 RSS 

POWERED BY
BLOGFA.COM

Google


در اين سايت
در كل اينترنت

یکی از تکنیک‌های نگارش رمان و داستان کوتاه به شیوه‌ای هنرمندانه و تأمل‌انگیز، استفاده از «توصیف موازی» است. در این تکنیک، نویسنده دو رویداد یا دو شخصیت یا دو شیء را به موازت هم توصیف می‌کند. در بدو امر، شاید معلوم نباشد که مقصود از این کار چیست. اما خواننده‌ی آشنا با نقد ادبی با کمی دقت متوجه می‌شود که هدف، نشان دادن وجه اشتراک یا تشابه آن دو رویداد،‌شخصیت یا شیء بوده است. نویسندگانی که برای رعایت اصل طلایی ادبیات داستانی (القای غیرمستقیم به جای بیان صریح) از این تکنیک استفاده می‌کنند، خواننده را به اندیشیدن درباره‌ی دلالت توصیف‌های موازی وامی‌دارند و به این ترتیب درونمایه‌ی داستان‌شان را به ذهن مخاطب متبادر می‌کنند.

در کتاب گشودن رمان (که چاپ هفتم آن اخیراً از سوی انتشارات مروارید منتشر شد)، کاربرد این تکنیک در رمان معروف تنگسیر، نوشته‌ی صادق چوبک، توضیح داده شده است. فصل دوم گشودن رمان به نقد تنگسیر اختصاص دارد و آن‌جا چنین می‌خوانیم:

نمونه‌ی دیگری از تکنیک «توصیف موازی» را در فصل نهمِ رمان می‌توان دید. در این فصل، زارمحمد پس از کشتن غاصبان دارایی‌اش به مغازه‌ی «آساتور» (دوست ارمنی‌اش) پناه برده تا از مأموران حکومت که در جست‌وجو برای یافتن و دستگیری او هستند در امان باشد:

کلافه بود و نمی‌دانست چه کار کند. دلش می‌خواست حرکت کند. سکون و آرامش دلش را می‌خورد سر و کله‌ی یک موش گُنده که قد یک بچه‌گربه بود پیدا شد که خودش را از لای صندوق‌ها بیرون کشید و یکراست و بی‌پروا، بوکشان به طرف نان و ماهی‌ای که روی زمین افتاده بود رفت. محمد تکان نخورد. «معلوم می‌شه غیر از من این‌جا بازم نون‌خور هس اما این موش روزای دیگه چه کار می‌کنه؟ چی می‌خوره؟ این‌جا که هر روز نون و ماهی نیس »

موش گوشه‌ی نان را گاز زد و آن را روی زمین به سوی خود کشید. ناگهان دوتا بچه‌موش و یک موش قهوه‌ایِ چربِ گُنده که از موش اولی یُغورتر بود دورِ نان و ماهی سبز شدند و به آن حمله کردند. چشمان درشتِ سرخگون‌شان توی نورِ مُرده‌ی غروب سوسو می‌زد. صدای کروچ‌کروچِ دندان‌شان روی استخوان‌های محمد می‌خورد و چندشش می‌شد. «وختی آدم را تو گور می‌ذارن، همینا می‌آن گوشت تن آدم را به یه چشم به هم زدن می‌خورن به نظرم اینا زن‌وشوورن. اونا هم بچه‌هاشونن. اونا هم مِثِ من و شهرو دوتا بچه دارن.» دلش مالش رفت و چشمانش همان‌طور روی موش‌ها افتاده بود. (ص‌ص. 151)

توصیف موش‌ها در این صحنه، از بسیاری جهات با توصیف‌ها یا جزئیات ذکرشده (هم در این فصل و هم در برخی بخش‌های دیگرِ رمان) توازی دارد. مهم‌ترین این توازی‌ها را می‌توان به صورت زیر فهرست کرد:

۱. گرسنگی، نیاز مبرم جسمانی‌ای است که در این فصل از رمان هم به زارمحمد عارض می‌شود و هم به موش‌ها.

۲. در صحنه‌ی آغازین رمان، نیاز به آب بین انسان و حیوان (زارمحمد و گنجشک‌ها) مشترک بود و در این صحنه نیاز به غذا (زارمحمد و موش‌ها).

۳. در این صحنه، موشِ درشت‌هیکل گوشه‌ی نان را به دهان می‌گیرد و به طرف خود می‌کشد؛ در صحنه‌ی آغازین، مورچه‌ی درشت‌جثه لاشه‌ی سوسک را ایضاً به دهان می‌گیرد و با خود می‌برد.

۴. در این صحنه، موش نر و موش ماده به عنوان زن‌وشوهری توصیف شده‌اند که دو بچه دارند؛ همانند زارمحمد و شهرو که در فصل چهارم می‌خوانیم همسر یکدیگرند و دو فرزند دارند.

۵. در این صحنه، زارمحمد با نگاهی خیره به رفتار موش‌ها چشم می‌دوزد («چشمانش همان‌طور روی موش‌ها افتاده بود»)؛ به طریق اولی، در صحنه‌ی آغازین رمان می‌خوانیم که زارمحمد به دقت نظاره‌گرِ رفتار مورچه‌ها می‌شود («به مورچه‌سواریِ درشتی خیره ماند»).

***

رمان‌های نقدشده در کتاب گشودن رمان از این قرارند:

* بوف کور (صادق هدایت)
* تنگسیر (صادق چوبک)
* شازده احتجاب (هوشنگ گلشیری)
* مدیر مدرسه (جلال آل‌احمد)
* سَووشون (سیمین دانشور)
* ثریا در اغما (اسماعیل فصیح)
* جزیره‌ی سرگردانی (سیمین دانشور)
* چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم (زویا پیرزاد)
* آزاده‌خانم و نویسنده‌اش (رضا براهنی)
* سرخی تو از من (سپیده شاملو)

علاوه بر رمان‌های دهگانه‌ی فوق، در این کتاب دو اثر دیگر نیز (یک داستان کوتاه و یک فیلم سینمایی) نقد شده‌اند که عبارت‌اند از:
داستان «سه قطره خون» (صادق هدایت)
فیلم هامون (داریوش مهرجویی)

علاقه‌مندند می‌توانند کتاب گشودن رمان را از فروشگاه اینترنتی انتشارات مروارید تهیه کنند.


برچسب‌ها: نقد رمان تنگسیر, نقد رمان, نقد ادبی, صادق چوبک
+ نوشته شده در تاریخ  دوشنبه ۲ بهمن ۱۴۰۲   |