حسین پاینده

منوی اصلی
آرشیو موضوعی
آرشیو ماهانه
تازه‌ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها
امکانات
 RSS 

POWERED BY
BLOGFA.COM

Google


در اين سايت
در كل اينترنت

رمانِ امروزِ ایران در چه وضعیتی است و سمت‌وسوی احتمالیِ پیشرفتِ آن چیست؟ پاسخِ مقنع به این سؤال، مستلزم بازنگرشی بر سیرِ تحولِ تاریخیِ این ژانر در ایران و ارزیابیِ وضعِ کنونیِ آن است. در نوشته‌ی حاضر، با اشاره به برخی از خصیصه‌نماترین رمان‌هایی که از اواخر دهه‌ی ۱۲۸۰ تا میانه‌ی دهه‌ی ۱۳۸۰ در ایران نوشته شده‌اند، استدلال می‌کنم که رمان ایرانی سه دوره‌ی تاریخی را پشت سر گذاشته و اکنون حدود یک دهه است که وارد چهارمین دوره‌ی تحولِ خود شده است. بخش پایانیِ این نوشتار، به جمع‌بندی و نتیجه‌گیری درباره‌ی آینده‌ی رمان در ایران اختصاص دارد.

رمان در ایران پدیده‌ای وارداتی است که از زمان جنبش مشروطه نخستین نمونه‌های فارسیِ آن نوشته شدند. در متون ادبیِ کلاسیک ما، به سبب سیطره‌ی بلامنازعِ شعر بر ادبیات، نثر روایی عمدتاً به منظور نگارش سفرنامه به کار رفته است که در زیر مجموعه‌ی «ادبیات منثور غیرداستانی»[1] قرار می‌گیرد و نمونه‌های روایت را اساساً در ادبیات منظوم می‌توان سراغ گرفت. از جمله پیامدهای جنبش مشروطه، آشناییِ روشنفکران و ادیبانِ پیشگام ما با ادبیات غرب بود و نیز از همان زمان بود که رمان به پیکره‌ی متون ادبی ما وارد شد.

نخستین رمان‌های ایرانی بیشتر صبغه‌ای تاریخی داشتند و با تأثیرپذیری از ترجمه‌های فارسیِ رمان‌های مشهور غربی (بویژه رمان‌های فرانسوی) نوشته شده بودند. یکی از اولین مترجمان رمان‌های غربی، محمدطاهر میرزا بود که رمان‌های بسیار پُرطرفدارِ الکساندر دوما را به فارسی ترجمه کرد. تحت تأثیر همین قبیل رمان‌ها، محمدباقرمیرزا خسروی رمانِ سه‌قسمتیِ شمس و طغرا، ماری ونیزی و طغرل و همای (۱۲۸۷) را نوشت و شیخ‌موسی کبودرآهنگی عشق و سلطنت و عبدالحسین صنعتی‌زاده‌ دام‌گستران یا انتقام‌خواهانِ مزدک را در دو قسمت (در سال‌های ۱۳۳۹ و ۱۳۴۴) منتشر کردند.

عامل دیگری که در پیدایش رمان ایرانی تأثیر گذاشت، انتشار مطبوعات آزاد پس از انقلاب مشروطه بود. در این روزنامه‌ها و مجلات، داستان‌های بلند به صورت پاورقی منتشر می‌شدند و خوانندگان فراوانی داشتند. ناصر نجمی، سیروس بهمن، رحیم‌زاده‌ی صفوی، حسینقلی مستعان، ابراهیم مدرسی و حسین مسرور شش نفر از نویسندگان این قبیل داستان‌های مطول بودند که بویژه در دو مجله‌ی تهران مصور و ترقی با اقبال گسترده‌ی خوانندگان مواجه گردید.

نگارش رمان تاریخی زمینه‌ی رشد ژانر رمان را در ایران فراهم کرد. به مرور زمان و نوشته شدنِ رمان‌های بیشتر، هم رمان‌نویسیِ نویسندگان ما صناعتمندانه‌تر شد و هم این‌که کانون توجه ایشان از تاریخ به جامعه‌ی معاصر و مسائلِ آن معطوف گردید. بدین ترتیب، دومین دوره‌ی رمان ایران، یا دوره‌ی رمان اجتماعی، آغاز شد. در این دوره، رمان‌نویسان ما بیش از کندوکاو در تاریخ و تلاش برای توصیف گذشته‌ی شکوهمندِ ایران، چندوچونِ روابط اجتماعی را مورد تفحّص قرار دادند و به بررسیِ مسائلی از این قبیل پرداختند: ساختار زندگیِ فئودالی در مناطق روستایی؛ روابط میان‌فردی در شهرها؛ و تنش بین باورهای سنتی و رفتارها و نگرش‌های نوپدید. برخی از شاخص‌ترین رمان‌های اجتماعیِ این دوره را نویسندگانی مانند مرتضی مشفق‌کاظمی و محمد مسعود نوشتند. تهران مخوف نوشته‌ی مرتضی مشفق‌کاظمی، که در دو مجلّد در سال ۱۳۰۱ منتشر گردید، تصویری است از محیطی فسادپرور که به افراد نادان و نالایق میدان می‌دهد و آزادی‌خواهان و ترقی‌خواهان را سرکوب می‌کند. رمان‌های سه‌گانه‌ی تفریحات شب و در تلاش معاش و اشرف مخلوقات نوشته‌ی محمد مسعود، که به ترتیب در سال‌های ۱۳۱۱ و ۱۳۱۲ و ۱۳۱۳ نوشته شد، ایضاً تصویری از فقر و بیماری و انحطاط و افسردگیِ کسانی به دست می‌دهد که به زعم نویسنده اکثریتِ جامعه‌ی ایران در آن برهه را تشکیل می‌دادند.

سنت نگارش رمان اجتماعی در ایران با راوی دانای کل و به اصطلاح «مداخله‌گر»[2] شروع شد که با دادن توضیحات زیاده از حد و نیز با ارزش‌داوری‌های مکررِ اخلاقی، چندان فضایی برای تفحّص یا تفکرِ خودِ خواننده باقی نمی‌گذاشت و از این حیث می‌توان گفت که این رمان‌های اولیه‌ی اجتماعی، از نظر صناعت و شیوه‌ی روایت یا از نظر ایجاد ساختاری گیرا و پیچیده، هنوز به پختگی لازم نائل نشده بودند.

اما رمان اجتماعی ایران در ادامه به آفرینش رمان‌های ساختارمندتر و صناعتمندتر منجر گردید. از جمله‌ی این رمان‌های تکنیکی‌تر، می‌توان به این نمونه‌ها اشاره کرد: مدیر مدرسه نوشته‌ی جلال آل‌احمد که بررسیِ تیزبینانه و انتقادی برملاکننده از ناکارآمدی و فساد دستگاه آموزش و پرورش است؛ سنگ صبور نوشته‌‌ی صادق چوبک که در آن، به شیوه‌ی سیلان ذهن، روایت‌هایی از زندگی پُردرد و پُرفرازونشیب چند شخصیت از طبقات میانی و پایینِ جامعه ارائه گردیده است که همگی قربانی اوضاع اجتماعی و باورهای خرافی و منحط هستند؛ سَووشون نوشته‌ی سیمین دانشور که نوعی بازخوانیِ انتقادی از رویدادهای تاریخی و اجتماعی در اوایل دهه‌ی ۱۳۲۰، یعنی زمان اشغال ایران توسط نیروهای متفقین، است؛ و همسایه‌ها نوشته‌ی احمد محمود که رویدادهای آن در اوایل دهه‌ی ۱۳۳۰ و مبارزات ملی شدنِ صنعت نفت می‌گذرد. در این رمان، محمود موفق می‌شود تصویری زنده و بسیار پُرکشش از زندگی اقشار فرودست جامعه به دست دهد و همزمان رشد فکریِ نوجوانی را نشان دهد که در ابتدا ناخواسته اما بعداً آگاهانه در جریان مبارزات سیاسی قرار می‌گیرد و شخصیتش تحول می‌یابد.

رمان اجتماعی ایران در این دوره از سانسور بی‌نصیب نبود. بی‌تردید سانسور تأثیرات مخربی در رمان ایران باقی گذاشت زیرا تمامیتِ زیبایی‌شناختیِ رمان‌ها را مخدوش می‌کرد و دامنه‌ی آزادی نویسنده را در پرداختن به موضوعات خاصی محدود می‌ساخت. اما شاید بتوان استدلال کرد که رمان‌نویسانِ ما بر اثر سانسور، به سَمتِ نمادپردازی و اسطوره‌گرایی و توجهِ بیشتر به شکل (فرم) سوق داده شدند و این خود حرکتی خجسته بود زیرا به آفرینش آثاری منجر شد که از حیث نحوه‌ی بیان و صناعت، به مراتب پیچیده‌تر و تأمل‌انگیزتر از رمان‌های قبل بودند. امکان‌ناپذیر شدنِ نگارشِ آزادانه، خواه‌ناخواه نویسنده را به روی آوردن به سمبل متمایل می‌کند. این تمایل، همراه با استفاده‌ی گسترده‌تر از اسطوره، نظام دلالت معنا را در رمان ایران پیچیده‌تر کرد.

عامل دیگری که در صناعتمندتر شدنِ رمان ایران تأثیر گذاشت، رونق گرفتن ترجمه در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰بود که باعث شد تا نمونه‌هایی از آثارِ رمان‌نویسانِ برجسته‌ی اروپایی (مانند کامو و سارتر) و آمریکایی (از قبیل همینگوی و فاکنر) در دسترس نویسندگان و خوانندگانِ رمان در ایران قرار بگیرد. این وضعیت هم محبوبیتِ این ژانر را در نزد مخاطبان ادبیات بیشتر کرد و هم این‌که الگوهای جدیدی از رمان‌نویسی را در اختیار نویسندگان ایرانی قرار داد.

بر اثر این تحولات، سومین دوره‌ی رمان فارسی آغاز شد که دوره‌ی نوگرایی یا مدرنیسم است. می‌توان گفت که در این دوره، رمان ایران بیش از هر چیز به درونِ خود معطوف گردید. اکنون تلاش برای بازنماییِ رئالیستیِ واقعیت بیرون، امری ثانوی تلقی می‌شد و در عوض ایجاد ساختاری زیبایی‌شناختی بر پایه‌ی زندگیِ روانیِ شخصیت‌ها، بویژه از راه نشان دادنِ انعکاس واقعیت در اذهان شخصیت‌ها، وجه اصلیِ تلاش رمان‌نویسان ما شد. در این دوره همچنین رمان‌نویسانِ زن مانند سیمین دانشور، گلی ترقی، غزاله علیزاده و دیگران سهم بسزا و درخور توجهی از رمان‌های منتشرشده را به خود اختصاص دادند.

در میان رمان‌نویسانی که در این دوره به رواجِ داستان‌نویسی به سبک‌وسیاق مدرن کمک بسزایی کردند، باید از هوشنگ گلشیری نام برد که ویژگی‌های مدرنیسم در رمان‌های غربی را می‌شناخت. این شناخت در مجموعه‌ای از رمان‌های او به صورت صناعت‌های مدرنیستی انعکاس یافت، از جمله در شازده احتجاب و نیز در کریستین و کید. در این دوره، ابراهیم گلستان و تقی مدرسی و بهرام صادقی در زمره‌ی سایر رمان‌نویسان برجسته‌ای قرار دارند که به اعتلای رمان در مسیری مدرنیستی یاری رساندند.

متأخرترین گرایش در رمان ایرانی از حدود یک دهه پیش آغاز شده است. این رمان‌نویسان علاقه‌ای وافر به طبع‌آزمایی در شیوه‌های داستان‌نویسیِ معاصر از خود نشان می‌دهند و بویژه مایل‌اند آثاری به سبک و سیاق رمان‌های اروپایی و آمریکایی دهه‌ی ۱۹۶۰ به این سو بنویسند. به همین دلیل، نخستین نمونه‌ها از رمان‌های موسوم به پسامدرنیستی نیز در سال‌های اخیر به قلم رمان‌نویسان ایرانیِ داخل کشور و مقیم خارج از کشور نوشته شده است. وجه غالب این رمان‌ها، بدعت‌گذاری‌های متنوع شکلی (فرمال) در زمینه‌ی عناصر رمان، بویژه پیرنگ و نحوه‌ی روایت‌گری، است. در اکثر این رمان‌ها، نویسندگانِ نسل جدید کوشیده‌اند تا مضامینِ پسامدرنی از قبیل بی‌زمانی و بی‌مکانی در وضعیتی بی‌سامان را در قالب شخصیت‌هایی پارانوئید و نیز در قالب پیرنگ‌هایی به ظاهر چندپاره و نامنتظم بپرورانند. رمان آزاده خانم و نویسنده‌اش، نوشته‌ی رضا براهنی، نمونه‌ی موفق رمان پسامدرن به زبان فارسی است که با اقبال خوبی از طرف خوانندگان و منتقدان در ایران روبه‌رو شده‌.

ایجاد تحول در شیوه‌های داستان‌نویسی، مستلزم آشنایی با فنون جدید و به‌کارگیریِ آن‌ها به طرزی بدیع و علاقه‌برانگیز است. ناگفته پیداست که صرفاً آن رمان‌نویسانی می‌توانند به سبک‌وسیاق پسامدرن داستان بنویسند که با این فنون آشنا باشند و در به‌کارگیریِ آن، خلاقیتی منحصر‌به‌فرد از خود نشان دهند. در عین حال، باید توجه داشت که افراط در پردازشِ شکلیِ رمان و به‌کارگیریِ صناعات جدید در داستان‌نویسی، نباید رمان‌نویسان ما را از توجه به مضمون غافل کند. پسامدرنیسم البته شیوه‌ای کاملاً امروزین و متناسب با معضلات فرهنگیِ معاصر است و از این رو رمان پسامدرن قالب ادبیِ کارآمد و بی‌بدیلی برای پرداختن به حال و روزِ انسانِ زمانه‌ی ما است. اگر تکنیک‌های پسامدرن با قلم توانای نویسنده‌ی فرهنگ‌شناس و پژوهشگر در خدمت کاوش درباره‌ی معضلات فرهنگی و اجتماعیِ جامعه‌ی امروز ما قرار گیرد، بی‌تردید پسامدرنیسم ابزاری بسیار ثمربخش برای اعتلای رمان ایرانی خواهد بود. گرایش به نگارشِ رمان پسامدرن را باید گرایشی خجسته و امیدبخش محسوب کرد زیرا سبک‌هایی از قبیل رئالیسم پیش از این، حدِ نهاییِ توانمندی‌های خود را در آثار نوشته‌شده در دوره‌ی رمان اجتماعیِ ایران نشان داده‌اند. در دوره‌های قبلیِ رمان ایرانی، انبوهی از رمان‌های رئالیستی در کشور ما منتشر شده‌اند و ویژگی‌ها و قابلیت‌های این نوع رمان برای مخاطبان ایرانی کاملاً آشناست. اکنون زمان آزمودن شیوه‌های نو و امروزین در داستان‌نویسی است، شیوه‌هایی که هم امکان به مراتب بیشتری برای کاویدن پیچیدگی‌های گوناگونِ زندگیِ معاصر پیشارویِ نویسندگان ما قرار می‌دهد و هم این‌که جذابیت‌های جدیدی برای این ژانر به وجود می‌آورد. توفیقِ بیش‌ازپیشِ رمان ما در داخل کشور و یافتن مخاطبانی برای آن در جهانِ پویا و تحول‌جوی امروز که به مدد پدیده‌های پسامدرنی از قبیل اینترنت به دهکده‌ای کوچک تبدیل شده، در گرو تثبیت حرکت رمان ایران در این سمت‌وسوی نو است.

 


[1]. non-fiction

[2]. intrusive


برچسب‌ها: رمان ایران, رمان‌های تاریخی, رمان‌های رئالیستی, رمان‌های مدرن
+ نوشته شده در تاریخ  پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۱   |