یادداشتی از ابوالفضل رجبی (روزنامهنگار)
در حاشیهی مصاحبه دربارهی کتاب «نظریه و نقد ادبی: درسنامهای میانرشتهای»
آنچه در ادامه میخوانید، یادداشت ابوالفضل رجبی در حاشیهی بخش دوم از مصاحبهی او با حسین پاینده است که به تاریخ ۹۸/۰۵/۰۱ در روزنامهی «سازندگی» منتشر شد.
در قسمت دوم، گفتوگو با دکتر حسین پاینده، استاد نظریه و نقد دانشگاه علامه طباطبائی، دربارهی رویکردی صحبت کردهایم که نگاهش به «متن» تکبعدی نیست و ساحتهای مختلفی برای «متن» قائل است. پاینده در این کتاب از معنای رایج متن فراتر رفته و متن را به مثابه هر پدیدهی قابل لمس در نظر گرفته و چند رسانهای بودن آن را مد نظر قرار داده است. بهطوری که، ما در این کتاب علاوه بر متون رایج ادبی، با تابلوی نقاشی، عکس و فیلم سروکار داریم و همهی اینها بهعنوان یک متن بررسی شدهاند. این رویکرد، این نکته را به ما نشان میدهد که نظریههای نقادانه پیوند عمیقی با زندگی روزمره دارد و خودش را منحصر به جهان بسته و ایستای مطالعات ادبی نمیداند.
در کتاب «نظریه و نقد ادبی» در نسبت میان منتقد ادبی و مسائل اجتماعی میخوانیم: «منتقد ادبی همزمان پژوهشگر جامعه و مسائل اجتماعی نیز هست. اصلاً هدف غائی نقد همانا بررسی کارکردهای فرهنگی ادبیات و برملا کردن ساختارهای سلطه است. این نگرش نو باعث شد تا نقد از لاک خودشیفتگیای که دامنهی آن را به خودش محدود کرده بود بیرون بیاید، چندان که امروز وقتی میخواهند معضلات فرهنگی، اجتماعی و سیاسی را بررسی کنند، علاوه بر متخصصان جامعهشناسی، انسانشناسی، روانشناسی، علوم سیاسی و از این قیبل، از منتقدان ادبی هم دعوت میکنند تا علتهای ناپیدای مسائل اجتماعی را با تفحّص نقادانه در ادبیاتِ تولیدشده در جامعه بکاوند.»
پاینده، در جلد دوم کتاب، در فصل مربوط به «مطالعات فرهنگی و نشانهشناسی» از رویکردی صحبت کرده است که «منتقدان ادبی میبایست علاوه بر ادبیات نخبهگرا، ادبیات عامّهپسند را هم موضوع مطالعاتشان قرار بدهند» و ادبیات را تنها «ادبیات متعالی» نپندارند و به جنبههای «فرهنگ تودهای» هم توجه داشته باشند. بدین ترتیب فرهنگ هم میتواند در نقد ادبی، مهم جلوه کند و منتقدان ادبی به موضوعاتی چون «کارکردهای نهادهای فرهنگی در اشاعه یا ممانعت از اشاعهی سبکها و مضامین ادبیات» و تاثیر قدرت بر ادبیات بپردازند. نقد ادبی میخواهد به کشف رمز، و صورتبندی مفاهیم زندگی روزمره کمک کند، به همین خاطر خود را منحصر به ادبیات نخبهگرا یا ادبیات مربوط به طبقات خاص نمیکند و از یک نظام کلی سخن میگوید.
پاینده، برای تبیین دیدگاه خود، کتاب دو جلدیش را روبهروی ما گشوده است. او تلقی سنتی از ادبیات و نقد ادبی را به چالش کشیده و معتقد است که امروزه دیگر نمیتوان مرز مشخص و مطلقی برای ادبیات متصور شد. دیگر دانشجوی ادبیات نمیتواند فقط ادبیات بخواند و دانشجوی تاریخ تنها تاریخ بداند؛ چراکه، جهان علم و بهخصوص ادبیات و علوم انسانی آنقدر گشوده است که برای پیشرفت علم، پژوهشها و نگاههای میانرشتهای از ضرورت خاصی برخوردارند. نقد ادبی، به دلیل رویکرد میانرشتهای که دارد به آشتی علوم کمک میکند و به دیوار بلند و خودساخته برخی رشتهها تَرک میاندازد.
دکتر پاینده، معتقد است باید میان «معرفی و بررسی» با نقد ادبی تفاوت قائل شد و یکی دانستن آنها سبب گمراهی خواننده میشود. او میگوید باید این نکته را در نظر داشت که معرفی و بررسی یک اثر یا نقد آن را نباید با هم قیاس یا ارزشگذاری کرد؛ چرا هدف هر یک چیز دیگری است و هیچکدام بر دیگری ارجحیت ندارد و هر یک را باید با معیار خودشان سنجید.
برچسبها: درسنامهای میانرشتهای», رشتهی نقد ادبی, متن چندرسانهای, یادداشت ابوالفضل رجبی