حسین پاینده

منوی اصلی
آرشیو موضوعی
آرشیو ماهانه
تازه‌ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها
امکانات
 RSS 

POWERED BY
BLOGFA.COM

Google


در اين سايت
در كل اينترنت

آنچه در پی می‌آید، یادداشتی به قلم مهدی میرابی است که خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) آن را در تاریخ ۱ بهمن ۱۳۹۸ منتشر کرد.


چرا نقد ادبی با نام حسین پاینده گره خورده است؟

خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)‌-مهدی میرابی: ده سال پیش نقد ادبی را به شیوه امروزی نمی‌شناختیم و چه اندوهگین که فاصله‌ی بین تولید داستان با تولید نقد این‌قدر زیاد بود! این خلاء و فضای حائل را شبه‌نقدهایی پر می‌کردند که خود در معرض اتهام بودند؛ اما به دلیل آن‌که نقدی نظام‌مند بر پایه‌ی استدلال‌ها و نظریه‌های ادبی وجود نداشت آن‌ها امکان رشد و نمو پیدا می‌کردند و مورد پذیرش مخاطبان قرار می‌گرفتند. در کنار این رويه‌ی اشتباه که رواج داشت، جریانی آثار برخی از نویسندگان زبده و بنام را به خاطر دیدگاه‌ها و گرایش‌های مذهبی‌شان که مورد پسند نظام حاکم نبود ایدئولوژیک‌وار تقبیح و تخریب می‌کرد؛ که البته نه‌تنها کمکی به ریزش مخاطبان آن نویسندگان نکرد بلکه به اعتبارشان افزود.

با ظهور عناصر و افراد برجسته‌ی حوزه‌ی نقد که دانش‌آموخته عالی آن بودند شاهد تحولی شگرف در این حوزه شدیم. تحولی که جامعه‌ی ادبی به‌شدت تشنه و نیازمند آن بود؛ تا هم جایگاه ادبیات داستانی ایران را در میان سایر ملل تقویت کند و هم تولید آثار از منظر تکنیک، مبانی و سبک‌های جدید عقب نماند.

حسین پاینده به چهار روش (تألیف، ترجمه، نقد و آموزش) هم سهم بزرگی در این تحول داشته است و هم نقش بسیار سازنده‌ای در گذار از نقد سنتی رایج به نقد ادبی مدرن ایفا کرده است.

در دوران نقد ادبي نو، نقد را از چند زاويه و به شيوه‌هاي متفاوتی می‌توان وصف كرد؛ لذا مثل خود اثر هنری شرح واحدی ندارد. به عبارتی وقتی هنر برای عرضه‌ی خود نسخه‌ی ثابتي ندارد تعريف نقد آن هم در يك قالب نمي‌گنجد.

در اثر هنری گاه به لايه هايی از متن بر می‌خوريم كه صرفاً از راه نقد، معنا و مفهوم پيدا می‌كنند. امّا فراتر از آن به لايه‌های تاريك‌تر و مبهم‌تری هم می‌رسيم كه خالقش گرچه در ارائه‌ی آن نقش داشته اما اطلاع و آگاهي از مفهومِ چندگانه‌اش نداشته است. پس منتقد با «كشف» به آن بخش‌ها پي مي‌برد و مفهوم آن را «خلق» مي‌كند. به معنای ديگر در خلق اثر با خالق متن شريک است. با استناد به اين رابطه متقابل می‌توان استنتاج كرد نقد متون مثل خود متون (رمان، داستان، شعر و ...) در ردیف آثار هنری‌اند. از همین رو مثل سایر علوم نیست که صرفاً از راه تحصيلات كسب شود و حتي تجربه، ابتکار و خلاقیت هم به‌تنهايي کافی نخواهد بود. 

همه‌ی این الزامات افزون بر پژوهش علمی در سطوح بالا (که ذکر آن رفت) می‌تواند منتقدی را تربیت کند که در مسائل پیچیده و پرتنوع آن صاحب‌نظر باشد و اجازه پیدا کند دست به تأليف و تولید کتاب‌های مرجع بزند. به بیان خلاصه‌تر تجربه، علم و ابتکار باید تنگاتنگ هم برای یک منتقد از راه درستی طی شود. توجه به این نکته مهم است که اگر راه حرفه‌ای بودن در این هنر از کلاف در هم پیچ و سختی‌های سرسام‌آور نمی گذشت استادان برجسته‌ی آن در این کشور پهناور عده قلیلی نبودند. چسبندگی و وابستگی این علوم و حرفه به فلسفه و ادبیات غرب خود گواه بر اسرار پیچیده‌ی آن دارد که پيشرفت در آن بدون آشنایی به زبان و تسلط بر تاریخچه و ادبیاتِ محل شکل‌گیری آن میسر نیست. 

ابتکار در بومی‌کردن تأليف این نوع کتاب‌های مرجع (دو جلدی نظریه و نقد ادبی: درسنامه‌ای میان رشته‌ای) که بتوان از روی آن نقد ادبی را فرا گرفت و در ردیف کتاب‌های دانشگاهی دسته‌بندی و با جوایز متعدد آن را ستایش و تحسین کرد، نشان از این دارد که نویسنده‌اش توانسته آن را از این مسیر سخت و پرتلاطم به سلامت عبور دهد.

از سایر مزایای نقد که بگذریم تأثیر و سود نقد تنها كمک به درک و فهم متون ادبي نيست، بلكه تربيت منتقدين از ديگر دستاوردهای آن است. اگر امروز از رمان‌ها و داستان‌های مدرن به خوبی استقبال می‌شود صرفاً به این دلیل نیست که چون در عصر مدرن هستیم این آثار اغلب تولید و دیده می‌شوند بلکه بخش عمده‌ی آن به این دلیل است که مخاطبان معنا و مفهوم آن را به خوبی درک می‌کنند و قدرت تحلیل پیدا کرده‌اند. نقد داستان‌های مدرن نویسنده‌ی صاحب‌سبکی همچون سناپور که از طرف پاینده صورت گرفته است تأثیر بسزایی روی استقبال مخاطبان و دیده و خوانده شدن این نوع آثار دارد.

با وجود این هنوز بازار نقد رونق ندارد! و در حال پالایش است و شبه نقدها در فضای عمومی ادبیات در حال نفس کشیدن هستند. این فضای آلوده از نقد سطحی و من‌عندی را بیشتر نوقلمان تازه‌کاری استشمام می‌کنند که در حال آموختن هنر داستان‌نویسی‌اند و نه‌تنها در کانون‌ها و محفل‌های ادبی شاهد تولید این نمونه از نقدها هستیم بلکه در کتاب‌ها هم با آن مواجه‌ایم. برای ذکر نمونه، نویسنده مطرح انگلیسی که به عنوان منتقد هم شناخته می‌شد گاه هنگام نقد دچار انحرافاتی شده است. 

کتابی که با عنوان «درباره رمان و داستان کوتاه اثر سامرست موآم با ترجمه‌ی کاوه دهگان» منتشر شده است بیشتر شامل سلائق و نظرات این نویسنده در مورد ده اثر برجسته‌ی دنیاست تا صرفاً نقدی نظام‌مند بر پایه استدلال‌ها و نظریه‌های مهم ادبی. از همين رو ترجمه این کتاب اگر در زمره‌ی نقد رمان قرار بگیرد نه‌تنها کمکی به فهم و آموزش نقد نمی‌کند بلکه مخاطبان را به گمراهی و سردرگمی سوق می‌دهد چون از روی اعتبار نام او ممکن است نقدهای او هم مورد پسند و پذیرش قرار بگیرد.

با همه‌ی این تفاسیر، کتاب‌هایی از این دست (نظریه و نقد ادبی: درسنامه‌ای میان رشته‌ای) که بتواند از جنبه‌های گوناگون (میان‌رشته‌ای) دست به تحلیل و نقد دقیق آثار داخلی بزند و همزمان بتواند مبانی تکنیکی و جنبه‌های کیفی و آموزشی خود را حفظ کند از سوی مؤلفان داخلی بسیار کم تولید می‌شود. بنابراین نباید از این نکته غافل ماند که در كنار حسین پاینده باید صاحبان اندیشه با آثار مشابه دیگری بتوانند در قلمرو ادبیات ایران حضور مؤثر داشته باشند و از زوایای اندیشه‌ی خود دست به رمزگشایی متون بزنند تا جامعه‌ی ادبی از وجود دیگر مؤلفان و محققان این حوزه سود ببرد. آن وقت نقد ادبی که در حال نضج گرفتن است با شتاب بیشتری به مرحله ی تکامل می‌رسد.


برچسب‌ها: مهدی میرابی, نقد ادبی, حسین پاینده
+ نوشته شده در تاریخ  چهارشنبه ۲ بهمن ۱۳۹۸   | 

آنچه در پی می‌آید، یادداشت مهدی میرابی بر کتاب نظریه و نقد ادبی: درسنامه‌ای میان‌رشته‌ای است که اخیراً انتشارات سمت آن را منتشر کرد. این یادداشت در تاریخ سه‌شنبه ۲۷ آذر ۱۳۹۷ در سایت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) انتشار یافت.


 ایبنا: تازه‌ترین اثر حسین پاینده با عنوان نظریه و نقد ادبی به تازگی منتشر شده است. به همین مناسبت مهدی میرابی روزنامه‌نگار و نویسنده یادداشتی را در اختیار ایبنا قرار داده است.

اثر پیشین حسین پاینده، ترجمه کتاب «اصول و مبانی تحلیل متون ادبی» نوشته سلینا کوش بود که اول فروردین ۹۶ به چاپ رسید. اثری تازه‌انتشاریافته که فاصله‌ی بین چاپ و ترجمه‌ی آن بیشتر از یک سال به طول نینجامید. این کتاب همان‌طور که از عنوان آن پیداست راه و روش تحلیل متون ادبی را از نمایش گرفته تا شعر، نثر و غیره با زبانی روشن و قابل فهم و با استناد به نظریه‌های پرکاربرد، تمرین و آموزش می‌دهد.
پاینده به فراخور نیاز جامعه که گام به گام باید با مفاهیم و انواع نقد ادبی آشنایی پیدا کنند، دست به ترجمه‌ی این اثر زده است. به عبارت دیگر پاینده در ترجمه، چاپ و آموزش فاصله بین دوره‌های مقدماتی، متوسطه و پیشرفته را با حساسیت و جدیت بالایی لحاظ کرده است. این به واسطه شناخت و درک ایشان از جامعه نویسنده – منتقد است که به طور ناهمگونی رشد یافته‌اند. این ناهمگونی یا عدم تربیت منتقد ادبی هم برمی‌گردد به نبود چنین رشته‌ای در دانشگاه‌های ما که افراد و علاقه‌مندان به صورت گام به گام و اصولی فرابگیرند و هم برمی‌گردد به بازار نشر و چاپ که نمونه‌های فراوانی یافت می‌شوند که نه اساساً ترجمه‌های خوب و قابل فهمی‌اند و نه در آن مقطع زمانی توانسته‌اند نیاز منتقدین ما را مرتفع سازند.
  دیگر بر کسی پوشیده نیست که بین نگارش ادبی و نقد ادبی فاصله چشمگیری وجود دارد و یکی از عوامل اصلی که ادبیات ایران در بیرون از مرزها توفیق چندانی به دست نیاورده را باید در همین امر جست‌وجو کرد. نویسندگان ما توانایی‌هایشان بیشتر در نگارش داستان‌نویسی است که این آثار به غلط از طریق «معرفی و بررسی» مَحَک و مورد آزمون و ارزیابی قرار می‌گیرند تا از طریق «نقد عملی و استنباطی» که منتقدین برجسته‌ی این حوزه به دشواری پیدا می‌شود. پاینده به خوبی این خلاء را درک کرده و برای پوشش آن سال‌هاست که با نگارش و ترجمه متونِ مختلف این حوزه به دنبال كم كردن فاصله بین نویسندگان و منتقدین است.

کتاب جدید او با عنوان «نظریه و نقد ادبی: درسنامه‌ای میان‌رشته‌ای» اثر دیگری است در تکمیل همین پروژه. البته در سطحی وسیع تر با طرح و قرار دادن مباحث میان‌رشته‌ای که از آنچه پیشتر خوانده‌ایم مطالب جدیدتری می‌آموزیم. حال از هرچه که بگذریم حتی اگر منتقد ادبی هم نباشیم به نظر لازم نیست در سطح عمومی کمی از نقد ادبی بدانیم؟ آنوقت مطالعه رمان و داستان کوتاه معنای دیگری برای ما خوانندگان خواهد داشت.


برچسب‌ها: کتاب نظریه و نقد ادبی درسنامه ای میان رشته ای, مهدی میرابی, نقد ادبی, حسین پاینده
+ نوشته شده در تاریخ  پنجشنبه ۲۹ آذر ۱۳۹۷   |