حسین پاینده

منوی اصلی
آرشیو موضوعی
آرشیو ماهانه
تازه‌ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها
امکانات
 RSS 

POWERED BY
BLOGFA.COM

Google


در اين سايت
در كل اينترنت

خبرگزاری مهر ــ‌ گروه فرهنگ: کتاب «اصول و مبانی تحلیل متون ادبی» نوشته سلینا کوش به تازگی با ترجمه‌ی دکتر حسین پاینده از سوی نشر مروارید منتشر شده است. کوش در این کتاب سعی کرده در قالب یک منبع عمومی برای علاقه‌مندان به ادبیات درباره‌ی نقد و تحلیل ادبی صحبت کرده و عنوان کند که چطور می‌توان میان نقد و تحلیل ادبی صحیح و مبتنی‌بر قواعد معیّن و اظهارنظرهای ذوقی در ادبیات تمییز قائل شد.

به بهانه‌ی انتشار این کتاب با حسین پاینده مترجم کتاب و استاد نظریه و نقد ادبی دانشگاه علامه طباطبائی به گفت‌وگو نشستیم که در ادامه از نگاه شما می‌گذرد:

مطلع شدم که کتاب اصول و مبانی تحلیل متون ادبی با فاصله‌ی چند ماه پس از انتشار به خواست شما و توسط ناشر از آمریکا تهیه و برای ترجمه در اختیار شما قرار گرفت. این اتفاق به معنی اهمیت کتاب و نیز نویسنده آن و اطلاع شما از انتشار آن بوده است. بفرمایید که سلینا کوش و مباحث کتابش از کجا و چرا برای شما قابل اهمیت شده است و حس کردید لازم است این اثر به زبان فارسی ترجمه شود.

پاینده: من به طور طبیعی باید انتشار منابع جدید در حوزه‌ی کار خودم (نظریه و نقد ادبی) را رصد کنم تا هم از تحولات جدید در این رشته مطلع بمانم و هم این‌که برای مقاصد آموزشی و پژوهشی از منابع روزآمد استفاده کنم. کتاب سلینا کوش جزو جدیدترین کتاب‌هایی بود که ناشر معتبری همچون انتشارات راتلج آن را در حوزه‌ی مطالعات نقادانه‌ی ادبی در سال ۲۰۱۶ منتشر کرد. بعد از خواندن کتاب به این نتیجه رسیدم که محتوای آن، به طور خاص روش‌شناسی پیشنهادی مؤلف، حتماً می‌تواند راهنمای خوبی برای دانشجویان و عموم علاقه‌مندان مطالعات ادبی در کشور ما باشد. وقتی به کار تدریس اشتغال داشته باشید، مستقیماً از نیازهای و کمبودهای حوزه‌ی کار خودتان آگاه می‌شوید. سر و کار داشتن من با دانشجویانی که فوق‌العاده به نقد ادبی علاقه دارند و می‌خواهند پایان‌نامه‌شان را در حوزه‌ی نقد بنویسند اما راه‌وروش‌های نقد را به درستی بلد نیستند، باعث می‌شود که من از هر طریق که برایم مقدور باشد بکوشم نیازهای آن‌ها را برطرف کنم. کمبود منابع علمی در حوزه‌ی نظریه و نقد ادبی یک مسئله‌ی جدی است و حل نشدن آن برای خود من هم که با همین دانشجویان سروکار دارم مشکل به وجود می‌آورد. به غیر از دانشجویان، بسیاری از مخاطبانم در جلسه‌های نقد فیلم و ادبیات یا جلسه‌های سخنرانی در موضوعات نقد، اغلب از من درباره‌ی شیوه‌ی تحلیل متون ادبی پرسش می‌کنند. مثلاً می‌پرسند «از کجا می‌توان فهمید صحنه یا توصیفی در یک رمان دلالتمند است و باید آن را بررسی کرد؟»، یا «معنای ثانوی شعر را چگونه می‌توان تبیین کرد؟». کتاب سلینا کوش می‌تواند بخش زیادی از این قبیل پرسش‌ها را پاسخ دهد؛ پس باید ترجمه می‌شد و در اختیار کسانی که به آن نیاز داشتند قرار می‌گرفت.

در معرفی کوتاه پشت جلد آمده است که این کتاب برای کسب دانش پایه‌ای درباره روش‌های نظام‌مند تحلیل متون ادبی است. آیا می‌توان انتظار داشت که با مطالعه‌ی این کتاب و آنچه در آن عنوان شده است، هر فرد علاقه‌مند به ادبیات بتوانند به عنوان یک منتقد و صاحب تحلیل به بررسی متون ادبی بپردازد؟ به عبارت دیگر بفرمایید مخاطب جوان این کتاب که احتمالاً در زمره‌ی منتقدان جوان نیز محسوب می‌شود، جز این اثر چه چیزی برای نقد لازم خواهد داشت؟

پاینده: هیچ‌کسی نمی‌تواند با خواندن صرفاً یک منبع درباره‌ی تحلیل متون ادبی، خود را از مطالعه‌ی سایر منابع نقد بی‌نیاز ببیند. این کتاب می‌تواند نیازهای اساسی در زمینه‌ی درک تحلیلیِ ادبیات را برطرف کند، یعنی به خواننده‌اش کمک می‌کند تا امر بیان‌نشده ولی القاشده در متون ادبی را تشخیص دهد و دلالت‌هایش را بحث کند؛ اما برای کسب شناخت بیشتر از رویکردهای نقد ادبی حتماً لازم است که به منابعی که به طور خاص این یا آن رویکرد یا مجموعه‌ای از نظریه‌های نقادانه را معرفی می‌کنند مراجعه شود. در خصوص پایه‌ای بودن مباحث این کتاب باید بگویم که بله، همین‌طور است. اما چه حاصل از کتاب‌هایی که به مباحث پیچیده‌ی نظریه و نقد ادبی معاصر می‌پردازند بی آن‌که مطالب‌شان برای طیف وسیع مخاطبان این حوزه در ایران سودمند و حتی قابل فهم باشد؟ بارها برخورده‌ام به دانشجویانی که برخی از کتاب‌های ترجمه‌شده درباره‌ی نقد ادبی را با علاقه خوانده‌اند ولی بعد به من گفته‌اند که از آن کتاب‌ها سر در نیاورده‌اند و یا نمی‌دانند که مطالب نوشته‌شده در آن کتاب‌ها را چگونه به طور عملی در نقد آثار ادبی و هنری به کار ببرند. خواندن کتاب اصول و مبانی تحلیل متون ادبی می‌تواند زمینه‌ی ایجاد کند برای مطالعه‌ی منابع دیگر درباره‌ی نظریه‌های جدید.

در کتاب مشاهده کردم که چهار شیوه و رده برای نقد ادبی مورد توجه قرار گرفته است. آیا به واقع غیر از این چهار شیوه، روش‌های نظام‌مند علمی دیگری برای نقد ادبی نداریم؟

پاینده: شیوه‌ها یا رویکردهای نقد بسیار بیش از چهار فقره هستند. نویسنده‌ی این کتاب نظریه‌های متنوع نقد را ذیل چهار عنوان دسته‌بندی کرده است و ویژگی‌های هر دسته را به تفصیل برشمرده و توضیح داده است. تقسیم‌بندی او بر مبنای مشترکاتی بوده که در این نظریه‌ها دیده است. برای مثال، او نشانه‌شناسی، واسازی (نظریه‌ی دریدا)، ساختارگرایی و انسان‌شناسی ساختاری را کلاً تحت عنوان «نظریه‌های مربوط به زبان و بازنمایی» معرفی کرده است. یا روانکاوی، مطالعات قومی، نظریه‌های نژاد و نظریه‌ی پسااستعماری را در زمره‌ی «نظریه‌های مربوط به هویت و نَفْس» طبقه‌بندی کرده است.

حسم این است که شما تعریف مشخصی از یک منتقد دارید و همین مسئله باعث شده بسیاری از منتقدان و نقدهای آن‌ها را این روزها فاقد اعتبار بدانید. درباره‌ی تعریف و نگاه خودتان به نقد بفرمایید.

پاینده: من هیچ تعریف شخصی‌ای از نقد ادبی ندارم. در قلمرو مباحث علمی، نمی‌توان نظر شخصی و غیرمستند داشت. دانش در هر زمینه‌ای متشکل از مجموعه‌ای از مفاهیم و روش‌شناسی‌های نظریه‌پردازی‌شده است. پس من نمی‌توانم بنابر نگاه یا دیدگاه شخصی خودم منتقد یا نقدی را به قول شما فاقد اعتبار (یا معتبر) بدانم. منتقد ادبی و پژوهشگر مطالعات نقادانه‌ی ادبی کسی است که با استناد به نظریه‌های علوم انسانی می‌کوشد معانی متکثر و ناپیدای متون را به روشی نظام‌مند تبیین کند. اگر کسی این کار را نکند و نظرات شخصی خودش را به عنوان نقد ادبی مطرح کند، کاری غیرعلمی کرده است که ضمناً هیچ حُسن یا مزیتی بر نظرات شخصیِ دیگران ندارد. نقد ادبی را در دانشگاه تدریس می‌کنیم تا کسانی که در این کار تخصص می‌گیرند وارد این عرصه شوند و بتوانند از راه تحلیل تولیدات فکری و هنری، جنبه‌های ناپیدایی از حیات اجتماعی ما را بکاوند و به حل معضلات فرهنگی یاری برسانند. کسانی که اعلام خوش آمدن یا بد آمدن‌شان از این یا آن اثر ادبی را «نقد ادبی» می‌نامند، از این تحول ناخرسندند و احساس خطر می‌کنند. به گمانم این اندیشه که پزشکان کار طبابت را با روش‌های نظام‌مند و علمی انجام می‌دهند و رمّالان واقعاً دانش تشخیص و درمان بیماری‌ها را ندارند، در جامعه‌ی ما کمابیش در حال جا افتادن است. با این حال، حتی امروز عده‌ی زیادی رمّال و دعانویس و غیره همچنان مدعی درمان بیمارها هستند و مراجعان پُرتعدادی هم دارند. اگر در حوزه‌ای که به سلامت‌مان مربوط می‌شود هنوز با چنین وضعی روبه‌رو هستیم، چطور می‌توان انتظار داشت که در حوزه‌ی نقد ادبی حساسیت یا آگاهی ما بیش از یا بهتر از این باشد. به گمانم هنوز فاصله‌ی زیادی داریم با زمانی که دریابیم نقد ادبی نوعی تخصص در علوم انسانی است و هر کسی که نظرات ذوقی و شخصی خودش درباره‌ی آثار ادبی و فیلم‌های سینمایی و غیره را بدون هیچ دلیلی و بدون استناد به هیچ مفهوم یا روش‌شناسی نقادانه‌ای به دیگران اعلام می‌کند منتقد ادبی نیست.

در مقدمه‌ی قابل توجه شما بر کتاب دیدم که از نبود نظام نقد ادبی علمی در ایران گله‌مند بوده‌اید. نویسنده‌ی کتاب هم در فصل‌های مختلف به بررسی رابطه‌ی میان تحلیل و نظریه ادبی پرداخته است. به باور شما علت وجود ساختار غیرعلمی نقد در میان منتقدان و روزنامه‌نویسان ایرانی در چیست و اصرار آن‌ها بر شیوه‌ی به ظاهر غلط‌شان از چه چیز ناشی می‌شود؟

پاینده: لازم است که موضوع را کمی دقیق‌تر بیان کنیم. در این کتاب هم آمده است که در روزنامه‌ها و نشریات راجع به آثار ادبی نوشته‌هایی منتشر می‌شود، اما نام درستی که باید به آن نوشته‌ها اطلاق کرد «مقاله‌ی مرور و معرفی» یا review است، نه نقد ادبی. در ایران، ریویو را با نقد ادبی مترادف تصور کرده‌اند. بنابر همین تصور نادرست، وقتی روزنامه‌نگاران درباره‌ی کتاب‌های جدید مطلبی می‌نویسند، آن نوشته را «نقد»‌ می‌نامند و حتی خودشان را در مقام نویسنده‌ی آن مطلب «منتقد» معرفی می‌کنند. هنگامی که آن نوشته را می‌خوانیم، درمی‌یابیم که بخش زیادی از آن را اطلاعات تشکیل می‌دهد: اطلاعات زندگینامه‌ای درباره‌ی مؤلف، کارهای قبلی‌اش، اقبالی که به آن کارها شده یا نشده، حال‌وهوای کلی داستان‌ها یا شعرهایش و از این قبیل. به غیر از اطلاعات، همچنین به مقدار زیادی ارزش‌داوریِ کاملاً دلبخواهانه برمی‌خوریم. قضاوت‌های نویسندگان این نوشته‌ها درباره‌ی توانایی مؤلف یا شاعر، اساساً غیراستدلالی و برای ستودن شخص مؤلف یا خیلی مواقع بی‌ارزش نشان دادن کارهای اوست. این قبیل نوشته‌ها نقد ادبی نیستند چون به جای تبیین معانی تلویحی متن از راه قرائت تنگاتنگ بخش‌هایی از آن، به موضوعات نامربوطِ دیگری که گفتم می‌پردازند. این‌جا یک مشکل زبانی هم دردسرساز شده است. همان‌طور که «ریویو» (مقاله‌ی مرور و معرفی کتاب‌های تازه‌انتشاریافته) را اشتباهاً «نقد» تصور کرده‌ایم، «انتقاد» را هم اشتباهاً با «نقد» مترادف پنداشته‌ایم و لذا تصور می‌کنیم کسی که نقاط ضعف یک اثر ادبی را فهرست کند منتقد ادبی است، در حالی که همچون همه‌ی اصطلاحات تخصصی، در مطالعات ادبی «نقد» معنای خاص خود را دارد و به معنای برشمردن ایرادها یا عیب‌های آثار ادبی نیست. اشاره کردید که بسیاری از روزنامه‌نویسان اصرار دارند شیوه‌ی به قول شما غلط و غیرعلمی‌شان را ادامه دهند. به نظر من، با گسترش شالوده‌های علمی علوم انسانی در دانشگاه‌ها، آرام‌آرام نسل جدیدی از دانش‌آموختگان رشته‌های ادبیات و مطالعات فرهنگی وارد عرصه‌ی مطبوعات خواهند شد و آن‌گاه دیگر هر کسی نمی‌تواند دلبخواهانه خودش را منتقد ادبی بنامد. تخصص قطعاً جایگاه هر کس را معلوم خواهد کرد. حتی همین الان هم اولین نشانه‌های بارز از این فرایندِ ناگزیر را می‌توانیم ببینیم.

در بخشی از کتاب با تعبیر «منتقد عامّه‌پسند» مواجه شدم. شما این تعبیر را می‌پسندید و می‌پذیرید؟ اساساً با چنین اطلاقی برای منتقد موافقید؟ در صورت مثبت بودن جواب، بفرمایید منتقد عامّه‌پسند دقیقا چه ویژگی مشخصی دارد؟

پاینده: عبارت «منتقد عامّه‌پسند» در کل این کتاب یک بار به کار رفته و آن هم در آخرین فصل کتاب است، یعنی جایی که نویسنده فرق بین ریویو و نقد را توضیح می‌دهد. او در شش فصل قبلی به تفصیل در این باره صحبت کرده است که تحلیل متون ادبی چیست و چگونه انجام می‌شود و در فصل آخر می‌خواهد تمایز بگذارد بین آن کار نظام‌مندی که در فصل‌های پیشین توضیح داده و کاری که در برنامه‌های پُربیننده‌ی تلویزیونی یا مطبوعات انجام می‌شود. در این فصل، بخشی با عنوان «شیوه‌ی منتقد عامّه‌پسند برای نوشتن درباره‌ی ادبیات در جهان ما» وجود دارد که خود به سه قسمت فرعی تقسیم می‌شود. در این بخش‌های فرعی، نویسنده مشخصات ریویو را شرح داده و ویژگی‌های نویسندگان این نوع نوشتار را هم برشمرده است.

جناب دکتر بسیاری از نویسندگان و حتی نویسندگان نوقلم عنوان می‌کنند که خود را مبرا از نقد می‌بینند و رسالت آن‌ها تنها بیان و ترسیم جهان از زاویه‌ی دید خودشان است. با این دیدگاه چقدر موافقید؟

پاینده: این سخن درخور مناقشه است. مقصود از «ترسیم جهان از زاویه‌ی دید خود چیست»؟ البته هر هنرمند یا شاعر و نویسنده‌ای تصویری خودویژه از جهان ارائه می‌دهد، اما نمی‌تواند مانع از بررسی آن تصویر توسط متخصصان این حوزه (نقد) شود. چنان‌که رولان بارت هم اشاره کرده، اثر ادبی بعد از انتشار مانند جنینی است که بعد از تولد، بند نافش قطع می‌شود و از آن به بعد حیات مستقل خود را دارد. خوانندگان و پژوهشگران ادبیات محق‌اند که درباره‌ی آثار ادبی و این‌که این آثار چه معانی‌ای را به ذهن خواننده متبادر می‌کنند، تحلیل‌های خودشان را ارائه دهند. اما باید اضافه کنم که سخن شما به نقل از نویسندگان نادرست نیست و بسیاری از آن‌ها از این‌که آثارشان نقد شود استقبال نمی‌کنند. علت این عدم تمایل را باید در فضای غیرحرفه‌ای و ناراحت‌کننده‌ی نقد جست‌وجو کنید. وقتی مطلبی که در جامعه‌ی ما تحت عنوان نقد منتشر می‌شود، حاوی توهین به شخص نویسنده باشد، البته نویسنده ناراحت می‌شود و نمی‌خواهد اثرش نقد شود. همچنان که پیشتر اشاره کردم، مطالب غیرعلمی و شبه‌نقد، صرفاً نظراتی شخصی و ذوقی هستند. در این قبیل نوشته‌ها بی هیچ دلیل متقنی ممکن است یک اثر ادبی بی‌ارزش شمرده شود. محفل‌بازیِ نویسندگان این قبیل مطالب ایجاب می‌کند که از کتاب‌های دوستان خودشان به نحو اغراق‌آمیزی تعریف‌وتمجید کنند و آثار کسانی را که جزو محفل آن‌ها نیستند بی‌دلیل مورد انتقادهای توهین‌آلود قرار دهند. این فضای غیرعلمی و شخصی باعث شده است که بسیاری از نویسندگان آثار ادبی نسبت به نقد ادبی بدگمان باشند. وقتی شما چند سال مطالعه و پژوهش کنید و با زحمت و مرارت رمان تأمل‌انگیز و صناعتمندی بنویسید که حکم کاویدن زوایای پنهان حیات اجتماعی ما را دارد، به طور طبیعی انتظار دارید که اهل ادب به کار شما توجه کنند؛ اما اگر به خاطر این‌که عضو هیچ باندی نیستید در مطبوعات کارتان بی‌ارزش شمرده شود و به شخص خودتان بدوبیراه بگویند، طبیعتاً تصور بدی راجع به نقد پیدا می‌کنید.

آقای دکتر نگاهی هم به نظام دانشگاهی تربیت منتقد در جامعه دانشگاهی ایران داشته باشیم. به زعم شما این سیستم منتقد علمی می‌سازد؟ اگر می‌سازد چرا منتقدان ژورنالیست گوی سبقت را از آن‌ها ربوده‌اند؟

پاینده: توجه داشته باشید که مباحث علمی و آکادمیک نقد ادبی در فرایند معرفی شدن در نظام دانشگاهی ما هستند و هنوز به مرحله‌ای نرسیده‌ایم که بتوانیم بگویم عده‌ی بسیار زیادی منتقد ادبی حرفه‌ای تربیت کرده‌ایم و تحویل جامعه داده‌ایم. کارهای ارزشمندی صورت گرفته و نشانه‌هایی از این‌که موجی از دانش‌آموختگان رشته‌های مرتبط با نقد ادبی وارد عرصه نقد خواهند شد مشهود است. وقتی از «عرصه‌ی نقد» صحبت می‌کنم، فقط مطبوعات مکتوب را در نظر ندارم؛ رسانه‌ها را هم در نظر دارم، اعم از رسانه‌های همگانی مانند رادیو و تلویزیون و همچنین رسانه‌های دیجیتالی در فضای مجازی. علاوه بر آن، به مراکز فرهنگی مانند فرهنگسراها نیز نظر دارم. کم‌کم داریم به جایی می‌رسیم که تولیدکنندگان برنامه‌های ادبی در رادیو و تلویزیون برای تدارک مطالب برنامه‌های‌شان از پژوهشگران کارشناس استفاده می‌کنند که در پایان‌نامه‌های فوق‌لیسانس‌شان در این حوزه‌ها کار کرده‌اند. یا در فرهنگسراها جلسات رمان‌خوانی و شعرخوانی را با کمک مدرسانی برگزار می‌کنند که صاحب تألیف در زمینه‌ی کار خودشان هستند. فضای مجازی هم عرصه‌ی فوق‌العاده پُرمخاطب و پویایی از فعالیت‌های نقادانه درباره‌ی ادبیات و هنر است. در چنین وضعیتی و با این همه فعالیت در زمینه‌ی نقد، مخاطبان ما آرام‌آرام سطح توقع‌شان ارتقا پیدا می‌کند و هر حرف بی‌اساس و غیرعلمی و ذوقی‌ای را نقد محسوب نخواهند کرد. یقین مطلق دارم روزی خواهد آمد که وقتی ژورنالیست جوانی می‌خواهد در سرویس ادبی این روزنامه و آن خبرگزاری، یا این سایت و آن مجله استخدام شود، دبیر سرویس از او می‌خواهد که نمونه‌ی نقدهایی را که قبلاً نوشته یا منتشر کرده است به عنوان بخشی از رزومه‌اش با خود به مصاحبه‌ی استخدام بیاورد. حتماً به نقطه‌ای خواهیم رسید که هر کسی نمی‌تواند ادعای داشتن تخصص در نقد کند. نظام دانشگاهی ما هم دارد به سمت‌وسویی می‌رود که همین چشم‌انداز را ترسیم می‌کند. رشته‌هایی مانند نظریه و نقد ادبی در شرف تشکیل هستند و دور نیست روزی که نخستین فارغ‌التحصیلان‌شان وارد کار در این حوزه شوند. به اعتقاد من، همچنین انتشار کتاب‌هایی مانند «اصول و مبانی تحلیل متون ادبی» کمکی است به رسیدن به این هدف.

--------------------
گفت‌وگو از حمید نورشمسی


برچسب‌ها: کتاب «اصول و مبانی تحلیل متون ادبی», نقد ادبی, نقد ژورنالیستی, ریویو
+ نوشته شده در تاریخ  یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۳۹۶   | 
این کتاب به منظور پاسخ به پرسشی مبرم در حوزه‌ی مطالعات ادبی در کشور ایران نوشته شده است؛ چگونه از منظر یک منتقد ادبی یا پژوهشگر ادبیات رمان بخوانیم؟ پاسخی که نویسنده تلاش کرده است از راه بحث‌های نظری و نقد عملی رمان‌های شاخص به این پرسش بدهد، این‌گونه خلاصه می‌شود که نقد رمان بدون برخورداری از ذهنیتی معطوف به پرسشگری و گفتگو امکان‌پذیر نیست. منتقدی که رمان را منفعلانه می‌خواند، بی آن‌که سؤالی در ذهنش نقش ببندد یا بی آن‌که وارد گفت‌وگویی کاوشگرانه با متن شود، هرگز نمی‌تواند به معانی عمیق‌تر آن راه ببرد. رسیدن به هدف نقد مستلزم این است که از یک سو متن با ابهام‌ها و دلالت‌های غیرمستقیمش موجد پرسش در ذهن منتقد شود و از سوی دیگر منتقد نیز متن را به پرسش بگیرد.

مقصود از نگارش کتاب حاضر، پیشنهاد روشی برای نقد رمان بوده است، روشی که مبتنی بر خوانش تحلیلی صحنه‌ی آغازین و معلوم‌ کردن ربط آن به بقیه‌ی رمان است و با تمرکز بر ساختار رمان انجام می‌شود. نویسنده در این کتاب استدلال کرده است که صحنه‌ی آغازین رمان، اگر آن رمان به قلم نویسنده‌ای توانا و صناعتگر نوشته شده باشد، حکم همان تمهید یا شگردی را دارد که قدمای ما آن را «براعت استهلال» می‌نامیدند. شاعران کهن با استفاده از این صناعت که در ذیل صنایع بدیع طبقه‌بندی می‌شود، زمینه‌ای برای ورود به داستان فراهم می‌کردند و محتوا و مضمون شعر را به اختصار مورد اشاره قرار می‌دادند. به طریق اولی رمان‌نویسان با استفاده از صناعاتی مانند نماد، مجاز مرسل، استعاره و آیرونی جزئیاتی را در صحنه‌ی آغازین می‌پرورانند که با شروع رویدادها و بسط پیرنگ، آرام‌آرام درونمایه‌های رمان را شکل می‌دهد؛ پس نخستین گام در راه فهم معانی هر رمان، تحلیل مشروح صحنه‌ی آغازین است.

این کتاب از ده فصل، سه ضمیمه، فهرست منابع و نمایه‌ی اسمی تشکیل شده است. همه‌ی فصول با پیروی از روش‌شناسی واحدی نوشته شده‌اند که عبارت‌اند از: الف) شروع فصل با یک مبحث نظری در نقد ادبی؛ ب) تحلیل مشروح صحنه‌ی آغازین یک رمان بر اساس مبحث نظری مطرح‌شده در ابتدای همان فصل؛ ج) نقد آن رمان با برقراری پیوند بین صحنه‌ی آغازین و سایر بخش‌ها یا اجزائش.

رمان‌های برگزیده در این کتاب طیف متنوعی از سبک‌ها در دوره‌های مختلف را در بر می‌گیرد که در میان آن‌ها، هم رمان‌های نوشته‌شده به قلم نویسندگان صاحب‌نام از نسل اول و دوم رمان‌نویسی ایران به چشم می‌خورد (صادق هدایت، صادق چوبک، جلال آل‌احمد، هوشنگ گلشیری و سیمین دانشور) و هم رمان‌های متأخر (اسماعیل فصیح، سپیده شاملو، زویا پیرزاد و رضا براهنی). رمان‌های شناخته‌شده‌تر جایگاه تثبیت‌شده‌ای در پیکره‌ی ادبیات ایران دارند و در بسیاری از منابع از آن‌ها نام برده شده است؛ از این‌رو نویسنده تلاش کرده تا با گنجاندن رمان‌های متأخرتر، سمت‌وسوی حرکت رمان در یکی‌دو دهه‌ی اخیر را نیز تا حدودی نشان دهد.

این کتاب سه ضمیمه دارد که هر یک در جایگاه فصلی مستقل، مکمل فصول ده‌گانه‌ی آن هستند. نویسنده در ضمیمه‌ی اول کوشیده تا پاسخی به این پرسش دهد که: آیا می‌توان روش پیشنهاد‌شده در این کتاب را برای نقد داستان کوتاه نیز به کار برد؟ پاسخ نویسنده به این سؤال مثبت بوده و به منظور به دست دادن نمونه‌ای از نقد داستان کوتاه با همان روشی که در این کتاب برای نقد رمان به کار رفته، داستان مشهور «سه قطره خون» از صادق هدایت را بررسی کرده است.

در ضمیمه‌ی دوم نویسنده کوشیده تا پرسش مشابهی را درباره‌ی نقد فیلم پاسخ دهد که: آیا می‌توان روش پیشنهاد‌شده در این کتاب را برای نقد فیلم سینمایی نیز به کار برد؟ پاسخ نویسنده به این سؤال مثبت بوده و به منظور به دست دادن نمونه‌ای از نقد فیلم با این روش، فیلم ماندگار هامون را مفصل نقد کرده است.

ضمیمه‌ی سوم با عنوان «واژه‌نامه‌ی توصیفی اصطلاحات رمان» شرح یکصد اصطلاح پُرکاربرد در نقد رمان است که با ترتیب الفبایی و با ارجاع مقابل تنظیم شده است و همه‌ی این اصطلاحات در بحث‌های این کتاب استفاده شده‌اند.

فهرست مطالب این کتاب بدین قرار است:

گشودن این کتاب؛ فصل اول: گشودن بوف کور؛ فصل دوم: گشودن تنگسیر؛ فصل سوم: گشودن مدیر مدرسه؛ فصل چهارم: گشودن شازده احتجاب؛ فصل پنجم: گشودن سَووشون؛ فصل ششم: گشودن ثریا در اغما؛ فصل هفتم: گشودن جزیره‌ی سرگردانی؛ فصل هشتم: گشودن چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم؛ فصل نهم: گشودن آزاده‌خانم و نویسنده‌اش؛ فصل دهم: گشودن سرخی تو از من.

ضمائم: گشودن «سه قطره خون»؛ گشودن هامون؛ واژه‌نامه‌ی توصیفی اصطلاحات نقد رمان.

 


برچسب‌ها: کتاب «گشودن رمان», مرور و معرفی, ریویو, نقد رمان
+ نوشته شده در تاریخ  سه شنبه ۲۲ بهمن ۱۳۹۲   | 
مطلب زیر در تاریخ 92/11/3 به قلم آیناز محمدی در مرور و معرفی کتاب گشودن رمان در روزنامه‌ی ایران منتشر شد:

 

 

 

از سال 89 ناگزیر به عنوان ویراستار و کارشناس ادبیات داستانی با یکی دو ناشر همکاری داشتم و رمان عموماً عامّه‌پسند می‌خواندم و نظر می‌دادم. اغلب رمان‌نویسان (بویژه نویسندگان زن) علاوه بر ضعف تألیف و ضعف‌های دیگر مثل عدم شناخت تفاوت رمان و داستان بلند در یک چیز مشترک بودند و آن هم ضعف آغاز رمان. در ملاقات حضوری با این دسته از نویسندگان می‌پرسیدم، فرض کنید کنترل تلویزیون دست شماست، چه مدت به خود برای دیدن برنامه فرصت می‌دهید تا تصمیم بگیرید آن را تماشا کنید یا شبکه را عوض کنید؟ اغلب پاسخ می‌دادند بین دو تا پنج دقیقه. و من می‌گفتم همین معادله در مورد رمان شما هم مصداق دارد. خواننده وقتی رمان را باز می‌کند چند صفحه‌ی اول آن‌قدر باید جالب و جذاب باشد تا خواننده را به مطالعه‌ی اثر مجاب کند. البته در نقد ادبی مقصود از جالب و جذاب جنبه توصیفی اثر مد نظر است نه بحث ارزش‌گذاری.

در مورد همین مسئله یعنی آغاز رمان، دکتر حسین پاینده، منتقد و نظریه‌پرداز که با آثار خود اعم از تألیف و ترجمه در حوزه نقد ادبیات داستانی دانش ما را در زمینه‌ی شناخت داستان و مؤلفه‌های زیبایی‌شناختی آن عمیق‌تر کرده، در این هفته کتابی تحت عنوان گشودن رمان یا «رمان ایران در پرتو نظریه و نقد ادبی» توسط انتشارات مروارید منتشر کرده است که در آن به بحث همه‌جانبه ای درمورد آغاز رمان می‌پردازد. پاینده در مورد عنوان کتاب ــ «گشودن رمان» ــ می‌گوید: «واژه‌ی گشودن را در کتاب حاضر، هم به معنای «بازکردن» به کار برده‌ام و هم به معنای «آغاز کردن»، معنای اول به نقد ادبی مربوط می‌شود و معنای دوم به رمان‌نویسی.در معنای اول «گشودن رمان» یعنی فراتر رفتن از معنای سطحی و راه بردن به معانی ژرف آن. هر متن ادبی مجموعه‌ای معیّن از نشانه‌های واژگان است که با کنش نقد از حالت بسته و مبهم‌شان «باز» می‌شوند. «باز شدن» به این مفهوم نشانه‌شناختی مترادف است با مشخص کردن مدلول برای دال‌های متن. به تعبیری استعاری می‌توان گفت که نقد یعنی «گشودن درِ معنای متن» و منتقد کسی است که با گشودن این در، معبری برای ورود به درون متن باز می‌کند. «گشودن رمان» در معنای دوم (معنایی که به عمل نگارش مربوط است) یعنی آغاز کردن رمان به شکلی که هم موجب (حس) تعلیق شود و هم نخستین نشانه‌ها از پیرنگی را که متعاقباً تکوین می‌یابد، به صورتی فشرده به دست دهد. همان‌گونه که رمان‌نویسانِ صناعت‌شناس و حرفه‌ای به خوبی واقف‌اند، طراحی صحنه‌ی آغازین دشوارترین مرحله در فرایند نگارش رمان است؛ نخستین صحنه باید آن‌قدر گیرا و تأمل‌انگیز باشد که خواننده را به ورود به جهان خیالی رمان، همراهی با شخصیت‌ها و دنبال کردن رویدادها ترغیب کند.»

دکتر پاینده در این کتاب 10 رمان انتخاب کرده و توضیح می‌دهد: «رمان‌های برگزیده طیف متنوعی از سبک‌ها در دوره‌های مختلف رمان‌نویسی ایرانی را شامل می‌شوند که در میان‌شان هم رمان‌های نویسندگان صاحب‌نام از نسل اول و دوم ایران به چشم می خورد (صادق هدایت، صادق چوبک، جلال آل‌احمد، هوشنگ گلشیری و سیمین دانشور) و هم رمان‌های متأخرتر (از اسماعیل فصیح، زویا پیرزاد، رضا براهنی و سپیده شاملو).»

کتاب در 10 فصل به شیوه‌ی آغاز 10 رمان می پردازد، بوف کور، تنگسیر، مدیر مدرسه، شازده احتجاب، سَووشون، ثریا در اغما، جزیره‌ی سرگردانی، چراغ ها را من خاموش می‌کنم، آزاده‌خانم و نویسنده‌اش، سرخی تو از من. تأکید خاص و اصلی نویسنده (پاینده) بر تحلیل مشروح صحنه‌ی آغازین و معلوم کردن ربط آن به ادامه‌ی رمان به منظور هموار کردن راه نقد هریک از این رمان‌ها بوده است.

مخاطبان این کتاب، هم منتقدان ادبی می‌توانند باشند، همه‌ی کسانی که تئوری‌های نقد ادبی را مطالعه کرده‌اند اما از شیوه‌ی کاربردی کردن و انطباق آن‌ها با یک متن ادبی فارسی درمی‌مانند؛ هم رمان‌نویسانی که به لزوم آگاهی و شناخت نظریه‌های ادبی پی برده‌اند.

 

 


برچسب‌ها: کتاب گشودن رمان, مرور و معرفی, ریویو, نقد رمان
+ نوشته شده در تاریخ  دوشنبه ۲۱ بهمن ۱۳۹۲   | 
گروه فرهنگ و ادب خبرگزاری مهر مطلب زیر را در مرور و معرفی (ریویو) کتاب گشودن رمان منتشر کرد:

کتاب گشودن رمان با محوریت بررسی رمان ایران در پرتو نظریه و نقد ادبی به قلم حسین پاینده توسط انتشارات مروارید منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش خبرنگار مهر، اولین اولویت از نگارش این کتاب، این بوده که پژوهشگران و علاقه‌مندان به نقد رمان به گفت‌و‌گوی نقادانه با متن ترغیب بشوند. نگارش و انتشار گشودن رمان همچنین برای ابهام‌زدایی از نقد ادبی از طریق معرفی یک روش نقادانه و کاربرد آن در خوانش رمان‌های متعدد به منظور ارائه نمونه و الگوی عمل نوشته شده است. ابتدای کتاب، بخشی به نام «گشودن این کتاب» دارد که در حکم مقدمه‌ی آن است. کتاب 10 فصل اصلی دارد که به 10 رمان مطرح ادبیات معاصر ایران اختصاص دارند و در انتها نیز علاوه بر مراجع و نمایه، 3 ضمیمه درج شده است. ضمیمه اول «گشودن سه قطره خون»، ضمیمه دوم «گشودن هامون» و ضمیمه سوم «واژه‌نامه‌ی توصیفی اصطلاحات نقد رمان» است.

عنوان 10 فصل کتاب هم به این ترتیب است: «گشودن بوف کور»، «گشودن تنگسیر»، «گشودن مدیر مدرسه»، «گشودن شازده احتجاب»، «گشودن سَووشون»، «گشودن ثریا در اغما»، «گشون جزیره‌ی سرگردانی»، «گشودن چراغ‌ها را من خاموش می‌کنم»، «گشودن آزاده‌خانم و نویسنده‌اش» و «گشودن سرخی تو از من».

رمان‌های برگزیده طیف متنوعی از سبک‌ها در دوره‌های مختلف رمان‌نویسی ایرانی را شامل می‌شوند که در میان‌شان، هم رمان‌های نوشته‌شده به قلم نویسندگان صاحب‌نام از نسل اول و دوم رمان‌نویسی ایران به چشم می‌خورد و هم رمان‌های متأخرتر. رمان‌های شناخته‌شده‌تر جایگاه تثبیت‌شده‌ای در پیکر ادبیات معاصر ایران دارند و در بسیاری از منابع از آن‌ها نام برده شده است. به همین دلیل پاینده تلاش کرده است تا با استفاده از رمان‌های متأخر در این کتاب، به سمت‌وسوی حرکت رمان در دهه‌های اخیر نیز اشاره داشته و آن را نشان بدهد.

http://s5.picofile.com/file/8108770934/%DA%AF%D8%B4%D9%88%D8%AF%D9%86_%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86.jpg

گستره‌ی مباحث نظری این کتاب، مطالب گوناگونی را شامل می‌شود که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به مواردی چون بحث درباره‌ی کارکرد و شیوه‌ی تحلیل عناصر رمان مانند شخصیت، منظر روایی، کشمکش، حال‌وهوا و امثال آن، مباحث مربوط به نظریه‌های ادبی متأخر چون بینامتنیّت، مرگ مؤلف، روایت‌شناسی، پسامدرنیسم و ... اشاره کرد.

در اولین ضمیمه‌ی این کتاب با عنوان «گشودن سه قطره‌خون» می‌خوانیم:

«ناپخته‌ترین و بی‌تأثیرترین داستان‌ها، آن‌هایی هستند که اولین پاراگراف‌شان خواننده را به خواندن بقیه‌ی داستان ترغیب نمی‌کند. اگر مدخل جهان خیالینی که نویسنده خلق کرده است خواننده را به وارد شدن به آن جهان، زیستن با شخصیت‌هایش و از سر گذراندن تجربه‌های توصیف‌شده در آن تشویق نکند، آن‌گاه خواننده نه با میلی وافر بلکه با اکراه داستان را دنبال خواهد کرد و چه بسا حتی نیمه‌خوانده رهایش کند. درب ورود به هر مکانی می‌تواند نقش بسزایی در ایجاد میل ورود، یا منصرف کردن از ورود، به آن مکان ایفا کند. پاراگراف اول هر داستان کوتاهی همچنین تصویری مینیاتوری از جهان همان داستان به دست می‌دهد.»

موضوع داستان، ویژگی‌های روانی شخصیت اصلی، کشمکشی که این شخصیت با دیگران یا با خود دارد، احساس او نسبت به جهان پیرامونش، نوع روابطی که با سایر شخصیت‌ها برقرار می‌کند، درونمایه‌ی داستان و ... همگی جزو مطالبی هستند که می‌بایست سرنخی از آن‌ها در پاراگراف اول به خواننده داده شود تا او خود به درون این جهان برود و با گشت‌وگذار در آن، جنبه‌های ناگفته و توصیف‌ناشده‌اش را شخصاً کشف کند. لذت داستان البته در همین کشف است. نویسنده صرفاً نشانه‌هایی از ماهیت یا خصوصیات جهانی که آفریده به دست می‌دهد و این خواننده است که باید آن جهان را علاقه‌مندانه بکاود و بشناسد. رمز علاقه‌مند کردن خواننده به این کاوش و کشف، نوشتن پاراگرافی کارکردگرا در آغاز داستان است.

 


برچسب‌ها: کتاب «گشودن رمان», مرور و معرفی, ریویو, نقد رمان
+ نوشته شده در تاریخ  یکشنبه ۲۰ بهمن ۱۳۹۲   |