حسین پاینده

منوی اصلی
آرشیو موضوعی
آرشیو ماهانه
تازه‌ترین مطالب
پیوندهای روزانه
پیوندها
امکانات
 RSS 

POWERED BY
BLOGFA.COM

Google


در اين سايت
در كل اينترنت

منتقدان در ابتدا «تئاتر معناباختگی» را تئاتری انتقالی می‎نامیدند و منظورشان این بود که این شیوه‎ی نمایش منجر به چیزی متفاوت می‎شود. تا به امروز این اتفاق رخ نداده، بلکه در عوض «تئاتر معناباختگی» هرچه بیشتر به صورت نوعِ ادبیِ متمایز و مستقلی پذیرفته شده است.
مضامینی که نمایشنامه‎نویسان این جنبش به آن می‎پردازند، جدید نیست و لذا موفقیت این نمایشنامه‎‎ها غالباً بستگی به کارایی فنون و شیوه‎های جدیدی دارد که نمایشنامه‎نویسانِ «معناباختگی» برای نشان دادن مضامین آثارشان به کار می‎برند. اما این فنون به قدری جدید هستند که اجرای هر یک از این نمایش‎ها، تماشاگرانِ بسیاری را گیج می‎کند. با این حال اگر فنون یادشده به منظور تأکید گذاردن بر معناباختگیِ موقعیت انسان در عالَمِ هستی به کار می‎روند، پس دیگر ارائه‎ی این مفهوم از طریق مجموعه‎ای از وضعیت‎های مضحک صرفاً موجب معناباخته‎تر شدن موقعیت انسان می‎شود و در واقع این فنون بدین ترتیب همان وضعیتی را که این نمایشنامه‎نویسان از آن ابراز تأسف می‎کنند، تحکیم می‎بخشند.

http://s9.picofile.com/file/8355731150/%D9%BE%D8%B1%D8%AA%D8%B1%D9%87%E2%80%8C%DB%8C_%D8%A8%DA%A9%D8%AA.jpg

پرتره‌ی بکت

به عبارت دیگر، نشان دادن فقدان مراوده بین انسان‌ها از طریق گفته‌هایی نامرتبط و ظاهراً نامنسجم موجب این اتهام می‎شود که کارکردگرایی در این آثار به نحو مضحکی به افراط گراییده است. اما هدف نمایشنامه‎نویسانِ «معناباختگی» نیز دقیقاً همین است. اینان از گفتارهای غیرمنطقی‎ای که معناباختگیِ عالَمِ هستی را به‌طور تدریجی نشان دهد به ستوه آمده‎اند؛ به همین دلیل نقطه‌ی آغاز کارشان این پیش‎فرض فلسفی است که دنیا معنای خود را از دست داده است. سپس آنان بر مبنای این پیش‎فرض نمایش‎هایی خلق می‎کنند که قاطعانه نشان می‎دهد عالَمِ هستی واقعاً معناباخته است و شاید همین نمایشنامه‎ها نیز نشانه‎ی دیگری از معناباختگی زندگی باشند.
می‎توان چنین نتیجه گرفت که اگر عامّه‎ی مردم بتوانند کاربردهای نامتعارف فنون نمایشی برای اثبات مضامین این نمایشنامه‎ها را بپذیرند، آن‎گاه چشم‎اندازی روشن و متقاعد‎کننده درباره‎ی معناباخته بودنِ زندگی انسان به طریق نمایشی به دست می‎آید. این معناباختگی پیامد اضمحلال فردیت، فقدان مراوده و مجبور شدن انسان به همرنگ گشتن با دنیایی نه چندان ارزشمند است که در آن هیچ عملی واجد معنا  نیست. از آن‌جا که  شخصیت‎های محدود و تراژیکِ این نمایشنامه‎ها به صورتی مسخره ارائه می‎شوند، انسان به یاد می‎آوَرَد که موقعیتِ خودِ او و به‌طور کلی زندگی بشر اساساً معنای خود را از دست داده است. تمام نمایشنامه‎های «تئاتر معناباختگی» هرج‌ومرج و سرگردانیِ انسان مدرن را به نمایش می‎گذارند. همه‎ی این نمایشنامه‎ها به اغتشاشی که در جامعه‎ی معاصر مشهود است، مضطربانه می‎خندند و به همین دلیل به رغم ساختار و حوزه‎ی بسیار متفاوت‎شان، همگی واجد دیدگاه اساساً یکسانی هستند.

http://s8.picofile.com/file/8355731218/%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D8%A2%D8%B1%D8%A7%D9%85%DA%AF%D8%A7%D9%87_%D8%A8%DA%A9%D8%AA.jpg
تصویری از آرامگاه بکت


برچسب‌ها: تئاتر معناباختگی, معناباخته, ساموئل بکت, بکت و تئاتر معناباختگی
+ نوشته شده در تاریخ  شنبه ۳ فروردین ۱۳۹۸   |